🔏ڪٺابخانه‌ی خصوصےحبٻب سهرابـے

استفاده از مطالب وبلاگ فقط با ذکر صلوات حلال است

🔏ڪٺابخانه‌ی خصوصےحبٻب سهرابـے

استفاده از مطالب وبلاگ فقط با ذکر صلوات حلال است

🔏ڪٺابخانه‌ی خصوصےحبٻب سهرابـے

« بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ »
‹« اَللَّهُمَّ صَلِّ‌عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ‌مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ »›

🚨 هرگونه استفاده از مطالب این وبلاگ به شرط ذکر صلوات حلال است.

* برای دیدن تصاویر با کیفیت بهتر ، بر روی آن‌ها کلیک/لمس کنید و در ادامه دریافت نمایید.

* اندازه‌ی کتاب ( عدد بزرگ : طول کتاب ؛ عدد کوچک: عرض کتاب ):
رقعی ۱۴/۸ × ۲۱
وزیری ۱۶/۵ × ۲۳/۵
پالتویی کوچک ۱۰ × ۱۹
پالتویی بزرگ ۱۱/۵ × ۲۲
جیبی ۱۱ × ۱۵
نیم جیبی ۸ × ۱۱/۵
جیبی رقعی ۱۴ × ۱۰/۵
رحلی ۲۱ × ۲۸
رحلی سلطانی ۲۴ × ۳۳
خشتی بزرگ ۲۲ × ۲۲
خشتی کوچک ۱۹ × ۱۹

*** اصل ۲۳ قانون اساسی:
تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ‌کس را نمی‌توان به صرف داشتن عقیده‌ای مورد تعرض و موُاخذه قرار دارد.
_______«»_______

--------------------------
اَللَّهُمَّ صَلِّ‌عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ‌مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ

حرف‌های مهم
طبقه بندی موضوعی
نوشته‌های قبلی
آخرین نظرات
  • ۱۴ فروردين ۰۳، ۰۰:۳۰ - hassan
    good
پیوندهای مفید و لازم

۵ مطلب در خرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است


بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

۱. در حال عبور از جلوی ساختمان اریکه گروس بودم که کتابفروشی که برای شورای شهر شرکت کرده بود، در حال پخش تبلیغات خودش بود. می‌گفت: خانم آقا به این رأی بدید... . به من هم گفت. گفتم به مخالفان پارکبانی رأی نمی‌دهم. صدایش را بلند کرد و با حالت حمله و کمی عصبانیت گفت پارکبانی پول زور می‌گیرند ، برای مردم پارکینگ عمومی بسازند، پارکینگ طبقاتی بسازند... گفتم تو شورای شهر،- به ساختمانهای اطرافمون اشاره کردم و گفتم- کجای اینجا میشه همچین چیزی ساخت؟ ، موند چی جواب بده... ،گفت نوشتم و بازهم می‌نویسم ... گفتم ما از شهر کوچکی مثل دیواندره چی کم داریم؟ گفت دیواندره خیلی چیزها داره که ما نداریم؛ و این حرفش درست بود، واقعاً درست می‌گفت، دیواندره مردمانی یکدل و یکدست دارد و کتابفروش احمق ندارد! بعید می‌دانم کتابفروش های دیواندره در کنار خیابان ، کتاب « سکس مقدس است » را بفروشند ! حتی بعید می‌دانم که مردمانش اجازه‌ی چنین کاری را بدهند.
۲. دیروز بود که کاغذی بدستم رسید که جمعی علاف و مفت خور و کسانی که خون مردم را در شیشه کرده‌اند و من نام آنها را « مسلمانان بو دار » گذاشته‌ام، چند نفر از نامزدهای شورای شهر را منتخب خود کرده بودند و از مردم هم می‌خواستند که به آنها رأی بدهند. 

عکس

مدتی است و یا شاید سالهاست که نوعی از شخصیت‌پرستی و کیش شخصیتی در بین حکومتی‌ها به وجود آمده که سرچشمه‌ی همه‌ چیز را به « مقام معظم رهبری » ختم می‌کنند. اینکه یکی از معروفترین جمله‌های مرحوم امام خمینی را به شخص دیگری منتسب می‌کنند هم یکی از این موارد است. 

پناه می‌بریم بر خدا از چاپلوسان که خطرناکترین مردمان یک کشور و خطرناکترین دشمنان آن ملت هستند چراکه تمام نواقص خود و کشور را در پشت همین تملق‌گویی پنهان می‌کنند!
الْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
حبیب سهرابی
بیجار گروس
۲۸ خرداد ۱۴۰۰
انتخابات شورای شهر و انتخابات سیزدهم ریاست‌جمهوری

  • حبیب سهرابی / Habib Sohrabi

بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

عقیده‌ام این است که وقتی سؤالی از خدا می‌کنی و یا خدا را مورد بازخواست قرار می‌دهی، شاید آن لحظه ، خدا جواب ندهد و یا خودِ خدا با تو حرف نزند اما اتفاقاتی که می‌افتد طوری است که مطالب گنگ برایت گویا می‌شود و جواب سؤالهایت را در اتفاقات روزمره می‌گیری به شرطی که اهل تدبیر و عقل باشی و هوشیار باشی، به عبارت خیلی ساده: هیچ چیز اتفاقی و شانسی و همینجوری نیست بلکه تمام اتفاقات روزانه بر اساس برنامه و نظم و ترتیب است. 

گاهی فکر می‌کردم که چرا در شهر بیجار ، برای آدم بی‌کسی مثل من - یا برای آدمهای بی‌کس- کاری نیست؟ چرا در این شهر کوچک ، به یک عده این همه رسیده و یک عده در رنج و فقر و کفر هستند-یا به عبارت درست‌تر - نگه داشته شده‌اند؟!
این روزها مصادف با ایام انتخابات است؛ انتخابات شورای اسلامی شهر - فکر کنم اسمش همینه اگه اشتباه نوشتم منظورم همین شورای شهر هستش- و انتخابات دوره سیزدهم ریاست‌جمهوری.
شنبه ، که در خیابان توحید جنوبی و نزدیک میدان طالقانی در حال پلاک‌نویسی بودم، یکی از نامزدان شورای شهر، دقت کردی، یکی از نامزدان عضویت در شورای شهر از پلاک‌نویسی و پرداخت پولِ پارک ناراضی بود و گفت که دفتر تبلیغاتی‌اش اینجاست و دائم در حال آمد و رفت است ، بعد هم با حالت حماسی! گفت ما برای خدمت آمده‌ایم! ... ؛ برایم سؤال بود کسی که به قانون فعلی شهرش احترام نمی‌گذارد می‌خواهد در شورای شهر چه کاری انجام دهد؟! کجای این طرح ایراد دارد؟! چندنفر بیکار صاحب کار شده‌اند و مقصر گرانی و وضعیت بد اقتصادی، این چند نفر پارکبان نیستند! 
دوشنبه هم، در همانجا مشغول پلاک‌نویسی بودم، پرایدی که عکس همین نامزد را چسبانده بود و به دفتر تبلیغاتی این نامزد در حال رفت و آمد است ، کنار زد و گفت که فامیلش به اسم آرین ، دوماه! برای این شرکت کار کرده و ۹ هزار پلاک ثبت کرده و پولش را نداده‌اند و «سرمستی » هم پولش را نداده‌اند و کلاهبردارن و تاکسیرانی هم گفته که فقط یه حمایتی از اینها می‌کنیم ... و من تصمیم گرفته‌ام اگر پارکبانی شماره پلاکم را بنویسد او را جلوی لگد ببندم تا مسئولش اینجا بیاید.
دقت کنید! من تقریبا از اولین‌های این طرح پارکبانی بوده‌ام و طرح هنوز به دوماه نرسیده! پارکبان‌هایی به اسم آرین و سرمستی نداشته‌ایم، جالب اینجاست که این آرین و سرمستی برای پارکبانی مراجعه کردند که مهندس مختارزاده به خاطر سن کم و همچنین دعوا و مرافعه با صاحب‌کار قبلی‌شان، آنها را رد کرد... . برایم سؤال بود که این راننده‌ی دروغگو از این دروغش ، قصد داشت به چه چیزی برسد؟! این شخص که از همان قوم مهاجر(=مهاجم) به بیجار هستند و هنوز به عضویت شورای شهر نرسیده‌اند و اینگونه برای نانخوران شهرداری و زیرمجموعه‌اش ، خط و نشان می‌کشند، وقتی به عضویت شورای رسیدند چه می‌کنند؟!!! 
به این فکر کردم که چرا چنین ماجرایی برای من پیش آمد و چرا با این افراد آشنا شدم؟! به عقیده ام فکر کردم و به دنبال تدبیر در این ماجرا بودم!.
اول اینکه : دروغگو دشمن خداست، دشمنان خدا در حکومت اسلامی و حکومتی که ادعای نیابت امام زمان را دارد چکار می‌کنند ؟! چطور تایید صلاحیت شده‌اند!؟

و اما دوم و مهمتر اینکه :
اینجاست که پی به دلایل عقب افتادن این شهر می‌بری!
پی به علت مهاجرت بیجار‌یها می‌بری تا قوم مهاجم را جایگزین آنها کنند؟
اینجاست که باید بفهمی چرا و چطور و چگونه از منطقه‌ی گروس، یک شهر بیجار مانده با دهات‌های تابعه‌اش ، و دهاتی مثل دیواندره امروز به شهرستان تبدیل شده!
البته خود بیجار‌ی‌ها هم مقصرند! چرا که تا قومی دنبال تغییر و بزرگی نباشد، نه تغییر می‌کند و نه بزرگ می‌شود و حتی برعکس ، به خواری و آوارگی گرفتار می‌شوند، چیزی که امروز در بیجار قابل مشاهده است!

حبیب سهرابی
بیجار گروس

۲۵ خرداد ۱۴۰۰

میدان طالقانی و تبلیغات نامزدهای پر تعداد

  • حبیب سهرابی / Habib Sohrabi

به نام خدا

ساعات کاری پارکبانی یعنی ۸/۵ تا ۲/۵ و ۴/۵ تا ۸ شب ، برایم طولانی و خسته کننده بود و روز اول نزدیک ۲۵هزار قدم توسط مچ‌بند هوشمندم ثبت شد و برای پاهایم مشکل پیش آمده بود و مجبور بودم که از اینکار دست بکشم.

عکس نرم‌افزار مچ بند هوشمند
دنبال این بودم که اگر همین کار پارکبانی را به صورت شیفتی انجام دهم برایم خیلی خوب می‌شد ، بنابراین با مهندس مختارزاده در این زمینه حرف زدم، به دلایلی اولش قبول نکرد تا اینکه پریروز،صبح پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰ زنگ زد تا شماره کارتم را برای واریز پول کارکردن ۱۰ روزه‌ام بپرسد و مجدد درخواستم را مطرح کردم... بعد از شاید نیم ساعت زنگ زد و گفت که در خیابان بانک ملی برای شیفت بعدازظهر میتوانم مشغول به کار شوم.
خلاصه بعد از ظهر قرار گذاشتیم و بعد از دادن مدارک قبلی‌ام - سفته ۱۰ میلیونی و کپی کارت ملی و شناسنامه- دستگاه کارت خوان و کلاه و کاور را تحویل گرفتم و دوباره شدم پارکبان.

شروع دوباره
حقوق ۱۰ روز کارم در دو شیفت در خیابان آزادگان : ۱۳۷ هزار تومان پول نقدی که همان موقع تبدیلش کردم به یک جفت کفش تابستانی و پریروز هم ۳۶۰ هزار تومان به حسابم واریز کردند.

اولین حقوقم از پارکبانی در شهر بیجار گروس


وللّه الحمد اولّا و آخرا
حبیب سهرابی
بیجار گروس
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰

  • حبیب سهرابی / Habib Sohrabi

کتاب سیاحت شرق

 

صفحاتی از کتاب سیاحت شرق

 

 

نام کتاب: سیاحت شرق یا زندگینامه آقا نجفی قوچانی
به قلم خودش

نوبت و تاریخ چاپ: چاپ پنجم ۱۳۷۵
ناشر : انتشارات امیرکبیر
تعداد صفحات: ۷۲۰ صفحه.
اندازه‌ی صفحات: رقعی
عکس: دارد
شابک:  ISBN: 964-00-0192-9

* تاریخ ورود به کتابخانه‌ی شخصی: ۱۴۰۰/۰۱/۱۶
* تاریخ مطالعه: مطالعه‌ی اول از پنجشنبه ۱۴۰۰/۰۱/۱۹ ساعت ۱۰:۲۱ تا سه‌شنبه ۱۴۰۰/۰۳/۱۸ ساعت ۱:۰۱ بامداد

* معرفی و بررسی:

بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

این کتاب ، زندگینامه خودنوشت نویسنده یعنی مرحوم آیت‌الله قوچانی می‌باشد که یکی از کتابهای معروف ایشان، کتابی به نام سیاحت غرب است که در مورد سرگذشت ارواح است که روان شده‌ی آن را چندسال پیش خوانده‌ام و خیلی دوست داشتم که این کتاب سیاحت شرق را نیز بخوانم ، البته کتاب اصلی و به قلم خودشان و نه اصلاح شده.
 
خاطرات کتاب از نظر زمانی مربوط به بیش از صد سال پیش و اواخر حکومت ناصرالدین شاه تا اواخر حکومت قاجار و به قدرت رسیدن رضاخان می‌باشد و شامل موارد زیادی است از جمله : آشنایی با زندگی در قسمت شمال شرقی ایران از یزد و اصفهان گرفته تا کربلا و نجف، وضعیت اجتماعی، نحوه‌ی سفر با پای پیاده در روزگاران قدیم که خواندنش صفای خاصی دارد، نحوه‌ی غذا خوردن ، درمان و دارو ، دلایل و نحوه‌ی تغییر کاربری اراضی کشاورزی و باغات به کشت مواد مخدر، ازدواج، زندگی در امپراطوری عثمانی و ... و مطالب جالب و شنیدنی و خواندنی دیگر ؛ می‌توان گفت که یک کتاب به اصطلاح، کشکولی است یعنی همه چیز در آن پیدا می‌شود: از سفرنامه، عرفان، شعر ، طنز، جدی ، طب قدیم ، جامعه‌شناسی، حدیث و قرآن و ... . 

اگرچه نگارش کتاب بر اساس زمانه‌ی خودش است و برای بعضی‌ها مثل من ، فهم قسمت‌هایی از آن سخت است اما باز هم ارزش چندین بار خواندن و فکر کردن دارد و لازم است بگویم که اگر اینترنت نبود قسمت‌هایی را که عربی بود متوجه نمی‌شدم و برایم عجیب است که تاکنون کسی به فکر ترجمه‌ی قسمت‌های عربی کتاب و انتشار آن در فضای اینترنت برنیامده است به ویژه طلاب که به عربی مسلط هستند!.

+ خاطره‌هایی از ریگ شتران طبس یا کویر رباط خان؛ چشمه‌ی آب گرم ورتون اصفهان؛ سفر پیاده برای زیارت کربلا. یکی از قشنگی‌های کتاب این است که وقتی حرف از سفر و رفتن ‌می آید منظور سفر با ماشین و قطار و هواپیما وحتی موتور و یا دوچرخه و درشکه نیست بلکه غالب با پای پیاده و گاهی با اسب و خر است؛ خاطرات زندگی در عراق در دوره‌ی امپراتوری عثمانی و جنگ جهانی اول و نحوه‌ی نفوذ انگلیس و ... .

+ نویسنده در بخش سفر پیاده به کربلا، با تخمین، تعداد زوار کربلا را پنجاه هزار نفر در طول سال تخمین می‌زند و همچنین نوشته که در مراسمی به سیصدهزارنفر رسیده است ، به این فکر کردم که آیا مرحوم قوچانی این فکر به ذهنش رسیده که شاید روزی زوار امام حسین علیه‌السلام فقط در اربعین به  هیجده میلیون نفر زائر برسد؟ شاید آن موقع ۱۸ میلیون عدد بزرگ و سنگینی بوده! ؛  و آیا در فکر و ذهن ما می‌گنجد که روزی - مثلا ۱۰۰ سال دیگر- زوار حضرت ارباب علیه‌السلام به یک میلیارد نفر برسد؟ 

+ در صفحه‌ی ۳۳۸ ، نوشته که اکثر طلاب ، عبا و عمامه و مدرسه را دام قرار داده و درس خوان نبوده و دنبال کلاشی بوده‌اند؛ این حرف من را یاد چند خاطره انداخت: یک بنده خدایی بود که بعد از دبیرستان رفت و طلبه شد، روزی در دنباله حرف زدنمان که چرا لباس آخوندی نمی‌پوشی و پیشنماز نمی‌ایستی گفت: حبیب، من برای اینکه سربازی نروم رفتم دنبال آخوندی و هیچ‌وقت هم لباس نمی‌پوشم ... . و الحق هم هیچ وقت لباس نپوشید و یا من هیچ وقت او را با لباس ندیدم. یک بنده خدایی هم بود که روزی در زمان پاره‌قتی در گوه‌ترین سازمان جهان، معنی أسئله التوبه را از او پرسیدم که نتوانست جواب بدهد و من مانده بودم که چطور آخوندی است که ترجمه‌ی یکی از رایج‌ترین جملات در دین را نمی‌داند!!! ... . 

+ در بیش از صد سال پیش، نویسنده که یک عالم دینی بوده در خانه همسرش زندگی می‌کرده و گاهی که در مخارج زندگی درمانده می‌شده از پول همسرش استفاده می‌کرده که این مطلب برایم جالب بود.

+ مطالبی که یاد گرفتم: خشکاندن آلو در دهان برای رفع تشنگی؛ زیارت کربلا فقط سه روز ؛ ترساندن سگهای یک محله یا مکان برای نشناختن شما با پوشاندن صورت ؛ امر بین الامرین؛ ...

+ مطالبی که نفهمیدم:
 نماز لعل گردد ؛ بی‌بی شدن ؛ حلت البرکة 

+ ترجمه‌ی برخی لغات که حوصله‌ی نوشتنش را داشتم:
عامل: متخصص
سائقه: محرک، سوق دهنده
مشحون: پر شده، آکنده
مطبوع: چاپ شده
نَکث: شکستن پیمان
آفاق: جهان، عالم
انفس: نفسها، جانها
طیبت: مزاح، شوخی
کیفیت: چگونگی
 شامخ:
بلند؛ مرتفع.
محاوره :
با هم سخن گفتن؛ گفتگو کردن.
 مجازی: 
(مَ) [ ع . ] (ص نسب .) غیرحقیقی .
 بهیه:
(بِ یَّ) [ ع . بهیّة ] (ص .) 1 - روشن ، تابان . 2 - نیکو، زیبا.
قراء:قریه:
آبادی بزرگی که دارای خانه‌های بسیار و مزارع باشد روستا؛ ده.
جبال شامخه: کوه‌های بلند و مرتفع
حساب جمل : حروف ابجد و شمارش به وسیله حروف ابجد
نصاب الصبیان : منظومه ایست به زبان عربی برای یادگیری زبان عربی
معمیات عدیده: معماها و دانستنی های فراوان
نوبه:(نُ بِ) تب کردن یک روز در میان یا چند روز در میان .
راغ: صحرا و بیابان
 شایق‌تر :  مشتاق‌تر
ریجه: [ ج َ/ ج ِ ] (اِ) طنابی که رخت را روی آن آویزند
شفتی : شاخه های نازک و ترکه ای درخت
تتن: تنباکو
لاتحصی: بی شمار
طوعا و کارها : خواسته و ناخواسته
انقی من الوضو: نابتر از وضو
ما نحن فیه: آنچه در آن هستیم
قرع و انبیق: از وسایل تقطیر و کیمیاگری است و مجاز از حساب و وزن کردن است
بعبارة آخری: به عبارت دیگر
عبادت معدن: اصل و اساس عبادت
بلا واعیه شهوت: بدون درک شهوت

+ اگر کسی زبان عربی می‌داند از او ممنون میشوم ترجمه‌ی جملات زیر را برایم بنویسد:
فانظر کیف ساق المشتری الی باب دارها رحمه منه علیها و علی مثلها 

و بعداللتیا و التی سئل سید بما کنا فیه من الجیث و الجدال


کفی وضوحه عن البحث و الجدال و السؤال و الاستدلال کبیاض الملح و سواد الفحم و الذغال

کما اشتهر انه ع قال آن ههنا زیارة الامیر و خبز الشعیر و ماء النمیر : همچنین معروف است که ص فرمود که اینجا دیدار امیر ، نان جو و آب خوشگوار و شیرین است

بتجلدی لشامتین اریهم انی لریب الدهر لا اتضعضع ۳۳۷

فرج الله عنک کما فرجت عنی۴۳۵

«النّاس کُلُّهُم هَالِکوُن إِلَّا العَالِموُن، و العَالِموُن کُلّهُم هالکون إلّا العَامِلُون، وَ العَامِلُون کُلُّهُم هَالِکوُن إِلّا المُخلَصون، وَ المُخلَصون فی خَطَرٍ عَظیمٍ» (ترجمه و تفسیر نهج البلاغه (فارسی) محمد تقی جعفری، معاصر، ج 13، ص 115)

ترجمه: تمامی انسان‌ها هلاکند، به غیر از عالم‌ها – تمامی عالِم‌ها هلاکند به غیر از عمل کنندگان (عاملین به علم) – تمامی عمل کننده‌ها هلاکند، به غیر از مخلَص‌های آنان و مخلَص‌ها نیز در خطر عظیمی قرار دارند. ۵۷۴

یکاد زیتها یضی و لولم تمسسه نار۴۳۷

 و انما النهی بعد التناهی۵۷۴
ابتدا خود از کار زشت باز ایستید و سپس دیگران را نهى کنید.
(نهج البلاغه:خطبه ١٠٥ ص١٩٤


اذا لْعِلْمُ نُورٌ یقْذِفُهُ اللّه فِی قَلْبِ مَنْ یشآء و  یَهْتِفُ بِالْعَمَلِ، فَإِنْ أَجَابَهُ، وَ إِلَّا ارْتَحَلَ عَنْه.
در اینصورت علم، نوری است که خداوند به قلب هر کس که بخواهد می افکند و عمل را فرا مى خواند، اگر پاسخ داد، مى ماند و گرنه، از آنجا رخت بر مى بندد.۵۷۵

 

+نویسنده در دوجا از کتاب برای بیان اینکه بگوید « خودش را به آن راه زده » یا « خودش را به گیجی و نفهمیدن زده »  از جمله‌ی « کوچه‌ی حسن چپ » استفاده کرده که البته امروزه این جمله به « کوچه علی چپ » معروف است؛ واقعا برایم سؤال است که چرا برای بیان مطلب به این راحتی از ضرب‌المثل‌های که اسامی معروفی در آنها وجود دارد استفاده می‌کنند؟! و اینکه می‌گویند این ضرب‌المثل‌ها بی‌غرض است و هدفی پشت آن نیست از نظر من کاملاً اشتباه و نشانه‌ی نادان بودن گوینده‌ی آن است و بدون هیچ شکی در پشت این‌گونه ضرب‌المثل‌ها و شعرها و مطالبی که یک‌جوری به عقاید اسلامی و الخصوص عقاید شیعه ربط دارد اهدافی وجود دارد . 

+ در هنگام خواندن این کتاب، علاقمند شدم که بدانم انتشارات امیرکبیر متعلق به چه کسی است، بعد از جستجو فهمیدم که انتشارات امیرکبیر در قبل از انقلاب و توسط شخصی به اسم عبدالرحیم جعفری و در سال ۱۳۲۸ تأسیس شده که در جریان مصادره‌های اول انقلاب ، این انتشاراتی نیز به نفع انقلاب مصادره شده و مرحوم جعفری تا زمان مرگ به دنبال بازپس‌گیری انتشارات بوده ولی موفق نشده و همچنین خاطراتش را در مورد انتشارات امیرکبیر نوشته که تاکنون دو جلد آن منتشر شده و آنطور که من خواندم جلد سومش اجازه انتشار نیافته. 

آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند، این کتاب به دلم نشست. البته باید یکبار دیگر آن را بخوانم چون این‌بار که به یافتن معنای لغات و آیات و احادیث و جملات عربی گذشت.
خداوند رحمتش کند و فاتحه‌ای بخوانیم و ثوابش را نثار روحش کنیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل لولیک الفرج.
خدا به مصحح کتاب هم خیر بدهد که تلاش نموده و زحمت کشیده تا این کتاب در دسترس عموم قرار بگیرد.

 

 


الْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وللّه الحمد اولّا و آخرا
حبیب سهرابی
بیجار گروس
بامداد ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰

www.habibsohrabi.blog.ir
http://habibsohrabi.blog.ir/post/114

 

  • حبیب سهرابی / Habib Sohrabi

کتاب شگفتی های دانش

کتاب شگفتی های دانش

نام کتاب: شگفتی های دانش
نویسنده: ملک‌جمشید گوهری (۱۳۳۷)

نوبت و تاریخ چاپ: چاپ اول ۱۳۹۰
ناشر : انتشارات تیزهوشان برتر - انتشارات خیام آزمون
تعداد صفحات: ۸۰  صفحه.
اندازه‌ی صفحات: رقعی
عکس: دارد
شابک:  ISBN: 978-600-92373-7-1

* تاریخ ورود به کتابخانه‌ی شخصی: سه‌شنبه ۱۳۹۷/۱۱/۰۹ به لطف آقای صحرایی ، کتابدار کتابخانه‌های عمومی شهر بیجار
* تاریخ مطالعه: مطالعه‌ی اول از ساعت ۸:۵۸ تا ۱۲:۱۰ روز جمعه ۱۴۰۰/۰۲/۰۷ 

* معرفی و بررسی:

بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

این کتاب ، خواننده و به ویژه نوجوانان را با پنجاه پدیده و تجربه‌ی علمی و فیزیکی آشنا می‌کند و خواندنش برای هر سنی مفید است به ویژه برای خانواده‌های دارای نوجوان ، سرگرم کننده می‌باشد.
یک مطلبی که هنگام خواندن کتاب نظرم را جلب کرد اینکه : کتاب چاپ سال ۱۳۹۰ است یعنی ده سال پیش، در صفحه ۶۴ کتاب نوشته: چهار سکه ۲۵ تومانی جدید را ... ؛ جالب اینکه همانطور که می‌دانید الان دیگر سکه‌ی ۲۵ تومانی در این اوضاع گرانی وجود خارجی ندارد! و به عبارت دیگر سکه‌ی ۲۵ تومانی حذف شده است. سکه‌ی ۲۵ تومانی جدید، سکه‌ای بود دایره‌ای شکل که از دو قسمت تشکیل شده بود: وسط آن مسی بود و اطراف آن حالت نقره‌ای رنگ بود که با ضربه زدن به وسط سکه ، می‌شد این دو تکه را از هم جدا کرد.


الْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
حبیب سهرابی
بیجار گروس
۷ اردیبهشت ۱۴۰۰

www.habibsohrabi.blog.ir
http://habibsohrabi.blog.ir/post/113

 

  • حبیب سهرابی / Habib Sohrabi