زندگی به سبک حاجیآقا منصوری و حضرت بهرامی
یکی از مشکلات پارکبانی ، کارمندان مفتخور و زورگوی حکومتی هستند، بخصوص آنهایی که روابط دارند و به ویژه آنهایی که ادعای خداشناسی دارند که از جملهی آنها حاجییییییآقا منصوری و همسر دانشمندشان میباشند که در دست به گوشی شدن و تماس با رئیس و رؤسا و شناسایی حق مردم تبحر ویژه دارند اما در شناسایی حق پارکبانان و بیکاران لال و گنگ و فلج عقیدتی هستند و متخصص در نان بریدن آدمهای بیکس و کار هستند.
حاجیآقا که پشت فرمان ذکر میگفتند ( حالا ذکر کی ، خودش بهتر میداند) اما ماشینش پارک شده بود و من به فرمان وظیفه هم برگهی اطلاعرسانی به حضرت نانبرش دادم و هم ثبت پلاک ماشینش را نمودم. حضرت کت و شلواریش به نیم ساعت نرسیده، هراسان و گریان و نالان به همراه زنش پیش من آمد و ضمن اعتراض به اینکه چرا او را ثبت پلاک نمودهام با بغضی که حرف زدنش را قطع میکرد گفت همین الان پیش خودت به بهرامی رئیس تاکسیرانی زنگ میزنم و ... . امام بهرامی لعنت الله علیه که نمیدانم از چه وحشت داشتند ، وحشت زده گفت که کاغذی را که او دادهای پس بگیر و پلاکش را حذف کن، گفتم : برگهی اطلاعرسانیست، گفت هرچی هست پس بگیر. بحث بر سر این بود که تا نیم ساعت نباید ماشین ثبت پلاک شود و حاجیآقا میگفت این حق مردم است و من دستورالعمل را خواندهام.
اینجا میخواهم یک سؤال تاریخی از امام بهرامی لعنت الله علیه و حاجیآقا منصوری بپرسم: یک پارکبان در خیابان به این شلوغی و پر از ماشین ، چطور تشخیص بدهد که کدام ماشین نیم ساعت پارک کرده ؟ اینطوری برای هر ماشین باید یک پارکبان باشد. دقت کنید تا با هم بخندیم: یک ماشین کنار خیابان پارک میکند، شما شروع به گرفتن نیم ساعت میکنید! بعد از ۱۵ دقیقه ماشین بعدی پارک میکند، برای همین هم نیم ساعت را شروع میکنی، همینجور برو تا دهتا ماشین، یهویی این وسط دوتاشون که معلوم نیست و دقیقا چندم هستند از پارک خارج میشوند، ... حالا پیدا کنید پرتقال فروش را!
حاجیآقا منصوری که واضح و مبرهن از ذکر شبانه سرمست و لایعقل بود( حالا ذکر کی ، خودش بهتر میداند) ، برگهی زیر را که فقط جهت اطلاع رسانیست به من تحویل داد... . حاجیآقا و همسرشان ، ظفرمندانه پس از فتح قله، هیهی کنان سوار ماشین شدند و رفتند. سوال بود برایم که اگر من هم جزو فامیل زن حاجیآقا بودم و یا پسرشان بودم همین رفتار را با من داشتند؟!!!
بگذریم؛ فقط نمیدونم حواستون بود یا نه که حاجیآقا برای ۵۰۰ تومن پول پارک چه المشنگهای راه انداخت تا پول ندهد. انشاءالله که بعداً پولشو میده... .
یکی از بدبختیهای این مملکت، همین بیمغزها یا نخودمغزها هستند که دستورالعمل هایی به این خندهداری مینویسند.
لعنةالله علیالظالمین
حبیب سهرابی
بیجار گروس
۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
حوالی ساعت ۱۰
خیابان آزادگان
جلوی دادگستری سابق