🔏ڪٺابخانه‌ی خصوصےحبٻب سهرابـے

استفاده از مطالب وبلاگ فقط با ذکر صلوات حلال است

🔏ڪٺابخانه‌ی خصوصےحبٻب سهرابـے

استفاده از مطالب وبلاگ فقط با ذکر صلوات حلال است

🔏ڪٺابخانه‌ی خصوصےحبٻب سهرابـے

« بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ »
‹« اَللَّهُمَّ صَلِّ‌عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ‌مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ »›

🚨 هرگونه استفاده از مطالب این وبلاگ به شرط ذکر صلوات حلال است.

* برای دیدن تصاویر با کیفیت بهتر ، بر روی آن‌ها کلیک/لمس کنید و در ادامه دریافت نمایید.

* اندازه‌ی کتاب ( عدد بزرگ : طول کتاب ؛ عدد کوچک: عرض کتاب ):
رقعی ۱۴/۸ × ۲۱
وزیری ۱۶/۵ × ۲۳/۵
پالتویی کوچک ۱۰ × ۱۹
پالتویی بزرگ ۱۱/۵ × ۲۲
جیبی ۱۱ × ۱۵
نیم جیبی ۸ × ۱۱/۵
جیبی رقعی ۱۴ × ۱۰/۵
رحلی ۲۱ × ۲۸
رحلی سلطانی ۲۴ × ۳۳
خشتی بزرگ ۲۲ × ۲۲
خشتی کوچک ۱۹ × ۱۹

*** اصل ۲۳ قانون اساسی:
تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ‌کس را نمی‌توان به صرف داشتن عقیده‌ای مورد تعرض و موُاخذه قرار دارد.
_______«»_______

--------------------------
اَللَّهُمَّ صَلِّ‌عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ‌مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ

حرف‌های مهم
طبقه بندی موضوعی
نوشته‌های قبلی
آخرین نظرات
  • ۱۴ فروردين ۰۳، ۰۰:۳۰ - hassan
    good
پیوندهای مفید و لازم

۷ مطلب در تیر ۱۴۰۰ ثبت شده است

کتاب هلال ماه آمریکایی نوشته سید حسن قزوینی

صفحاتی از کتاب هلال ماه آمریکایی

 

نام کتاب: هلال ماه آمریکایی
نویسنده: سید حسن قزوینی
مترجم : امیر صالحی طالقانی
American Crescent
Qazwini Hassan

نوبت و تاریخ چاپ: چاپ اول ۱۳۸۸
ناشر : نشر نوای مدرسه
تعداد صفحات: ۲۶۳ صفحه.
اندازه‌ی صفحات: رقعی
عکس: ندارد
شابک: ISBN:978-964-2874-46-0

* تاریخ ورود به کتابخانه‌ی شخصی: ۱۴۰۰/۰۳/۲۰ سایت آی کتاب ۴ هزار تومان با اولین پول پارکبانی
* تاریخ مطالعه: مطالعه‌ی اول از پنجشنبه ۱۴۰۰/۰۴/۱۰ ساعت ۱۹:۱۴ تا شنبه ۱۴۰۰/۰۴/۲۶ ساعت ۱۷:۳۰

* معرفی و بررسی:

بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
این کتاب شامل خاطرات نویسنده از دوران کودکی و جوانی، به طور خلاصه، تا اقامت در آمریکا و خاطرات سیاسی می‌باشد. یک نکته‌ی مهم اینکه کتاب برای مخاطب آمریکایی نوشته شده و نویسنده از امام جماعات و نماینده‌ی شیعیان آمریکا و مؤسسات مربوط به مسلمانان است . در آمریکا به آخوند یا روحانی ، امام می‌گویند؛ موقع خواندن کتاب به این نکته توجه داشته باشید. 
مطالب کتاب شامل: بررسی وضعیت آمریکا از نظر سیاسی و جایگاه مسلمانان در آن ؛ آشنایی مختصر با اسلام و عقاید شیعه و سنی ؛ مشکلات تبلیغات و ندانستن زبان در کشورهای خارجی ؛ تبلیغات علیه مسلمانان ؛ جزئیاتی از ظلمهای صدام و ... نکته‌ها و اطلاعات ریز و درشت دیگر.
+ ورود به آمریکا در دهه ۷۰ شمسی
+ یکی از نکات قشنگی که از این کتاب یاد گرفتم این است که تروریست‌ها دین ما را دزدیده‌اند و با نام دین ما ، کارهای خلاف خود را انجام می‌دهند. 
+ چند خطی از کتاب:
صفحه ۲۱۷ : مسلمانان در فکر، کلام و عمل باید دست به کار شده و آمریکا را تبدیل به یک کشور طرفدار اسلام کنند همچنان که یهودیان آن را مبدل به کشوری طرفدار یهود کرده‌اند. مسلمانان نیز باید همانند یهودیان ، دغدغه‌های سیاسی خود را از وقایع جهانی به سوی فعالیت های محلی سوق دهند یعنی به نوشتن نامه برای روزنامه‌ها، شرکت در کارهای داوطلبانه ، شرکت در راهپیمایی‌ها، جمع آوری امضاء و گرفتن مشاغل سیاسی بپردازند.
ص ۲۱۹ : مثالی در این مورد زدم که داستانی درباره موسی بود. موسی در صحرایی می‌رفت ، خسته شد و در سایه درختی نشست. مورچه ها شروع به نیش زدن کردن و او به زیر درخت دیگری رفت. چون گزش‌ها ادامه یافت به بالا نگریست و گفت: خدایا چرا مورچه‌ها را خلق کردی؟، خداوند پاسخ نداد، او بار دیگر سوال کرد و بازهم جوابی نگرفت. بار سوم که سوال کرد خداوند گفت: گوش کن موسی، مورچه‌ها مدت‌هاست که از من می‌پرسند چرا موسی را خلق کردی؟ .
+ ترجمه‌ی کتاب خوبه ولی یه جوریه، یعنی یه کم سطح بالاست و شاید بعضی‌ها مثل من بعضی جاهاشو خوب متوجه نشن.
+ اطلاعات کتاب تا سال ۲۰۰۷ م. می‌باشد. 
در مورد کتاب‌خواندنم به یک نکته‌ی مهم پی برده‌ام و آن اینکه هر وقت به یکی-دو فصل پایانی کتاب‌هایی که می‌خوانم، می‌رسم ، خیلی سریع و بدون دقت آن را می‌خوانم، پس از این پس فصل‌های پایانی را با دقت و حوصله‌ی بیشتری باید بخوانم. ان‌شاءالله.

الْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وللّه الحمد اولّا و آخرا
حبیب سهرابی
بیجار گروس
۲۶ تیر ۱۴۰۰


www.habibsohrabi.blog.ir
http://habibsohrabi.blog.ir/post/125

  • حبیب سهرابی / Habib Sohrabi

به نام خدا

 

۱. امروز همنشین پیرمرد کُردی بودم که می‌گفت به هر که بخندی همون بلا سرت میاد. در جوانی به هر که کله‌پا می‌شد می‌خندیدم و امروز خودم کله‌پا می‌شوم... ،... تو که امروز پلاک می‌نویسی یه روز هم پلاک ماشین تو رو می‌نویسن ( وضع خودمو در نظر گرفتم و گفتم امکان ندارد که ماشین بخرم ، قسم خورد که این اتفاق می‌افتد)... از بدی اولاد می‌گفت و از اینکه تربیت صحیح اولاد خیلی مهمه. البته حرفهایی که می‌زد برایم تازگی نداشت و عمرش را داده بود تا بر او ثابت شده بود.

۲. جلوی مجتمع فرهنگی نور ، ۱۲ خودرو وانت با جهیزیه‌ی مختصری برای نوعروسان کمیته امداد ایستاده بود. 

خیابان پشت قلای بیجار و جهیزیه نو عروسان

 

۳. اوایل صبح یکی از کارمندان بیمه ایران، روبروی بانک ملی مرکزی، را که دیروز هم دیده بودم دوباره دیدم، می‌گفت ماشینم را داخل کوچه زده بودم... و رفتم سراغش که جوانی در حال باز کردن و بردن باطری بود، پرسیدم چکار می‌کنی گفت که ماشینم خاموش شده و روشن نمیشه ... من کارت ماشین را بهش نشان دادم و گفتم اگه ماشین تو هستش پس کارتش پیش من چکار می‌کنه ... خلاصه افتاد به گریه کردن و گفت پول سیگار ندارم و ... من هم بیست تومنی بهش دادم. 

همین شخص دیروز می‌گفت که حدود ۳۵ سال خدمته و آچار فرانسه بیمه هستش و هرکاری انجام میده و نتونسته که پسرش را جای خودش استخدام کنه و کلی گلایه داشت. چند تا عکس هم از تو موبایلش نشون داد که کوهنورد هستش و یه جایی رفته بود که دوتا کوهنورد که زن و شوهر بودند اونجا از سرما خشک شده بودند و یه تابلو اونجا زده بودند... . با مرد میانسالی به اسم مش عباس که سرمایه‌دار آپارتمان حاجی سردار ! مسعود سردارزاده هستش در مورد خیانت مسئولین بیجاری و فراری دادن بیجاری‌ها از بیجار حرف زدند و حرفهایشان هم درست بود.

۴. امروز هم‌صحبت یکی از بازرسان اداره صمت بودم. به کاغذ اخطاریه‌ی پشت شیشه پاک کن ماشینش اشاره کرد و گفت : این چه مسخره بازیه؟ ... در مورد این مورد حوصله‌ی نوشتن ندارم چون در مورد این جماعت که « پول » تمام هدف زندگیشان است قبلا نوشته‌ام و بعداً هم اگر حوصله داشتم خواهم نوشت. 

۴. امروز پسرک دوچرخه سواری آمده بود و می‌گفت که یه کارت همیار پلیس بهم بده، گفتم برای چی میخوای؟ گفت تا وقتی بچه‌ها با هم دعوا می‌کنند از هم جداشون کنم ! . دیروز یا پریروز هم سه تا پسر نوجوان در حال عبور آمدند جلو و یکیشون گفت که دوچرخه‌ام پلاک نداره چکارش کنم!؟ ؛ همه‌اش در همین خیابان پشت قلا که در عکس بالا که وانتیا وایستادند اتفاق افتاد. خیابان با مزه‌ای هستش با آدم‌های بامزه‌تر.

وللّه الحمد اولّا و آخرا

یکشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۰

حبیب سهرابی

بیجار گروس

  • حبیب سهرابی / Habib Sohrabi

جزیره خضرا و تحقیقی پیرامون مثلث برمودا

صفحاتی از کتاب جزیره خضرا و تحقیقی پیرامون مثلث برمودا

 

نام کتاب: جزیره خضرا و تحقیقی پیرامون مثلث برمودا
نویسنده: ناجی النجار
مترجم : علی اکبر مهدی پور

نوبت و تاریخ چاپ: چاپ ششم ذیحجه ۱۴۱۱ قمری
ناشر : مؤلف
تعداد صفحات: ۲۷۱  صفحه.
اندازه‌ی صفحات: رقعی
عکس: ندارد
شابک: ندارد

* تاریخ ورود به کتابخانه‌ی شخصی: ۱۴۰۰/۰۳/۲۰ سایت آی کتاب ۱۳۵۰۰ ت.
* تاریخ مطالعه: مطالعه‌ی اول از شنبه ۱۴۰۰/۰۴/۰۵ ساعت ۱۵:۰۴ تا پنجشنبه ۱۴۰۰/۰۴/۱۰ ساعت۱۴:۱۵

* معرفی و بررسی:

بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

این کتاب، شامل چند بخش است که ابتدا با استناد به بحارالانوار، داستانی به اسم جزیره‌ی خضراء را روایت می‌کند که گوینده در چند قرن پیش ادعا دارد محل زندگی امام زمان علیه‌السلام و فرزندان ایشان را در جزیره‌ای دیده است؛ سپس نویسنده با استناد به حوادث مثلث برمودا و محل قرارگیری آن و غیره، نتیجه میگیرد که احتمالاً جزیره خضرا در مثلث برمودا قرار دارد و در جایی هم گفته که بشقاب پرنده‌ها و مثلث برمودا و امام زمان با هم مرتبط هستند. در بخش پایانی کتاب هم به برخی انتقادها پاسخ داده است.اطلاعات کتاب در مورد بشقاب پرنده‌ها تا اواخر سال ۱۳۵۸ و ۵۹ و بر اساس روزنامه و مجلات عربی می‌باشد. 
جالب اینکه سالهاست که حوادث مثلث برمودا دیگر جلب توجه نمی‌کند و یا اینکه دیگر حادثه‌ای رخ نمی‌دهد.

در رد و بطلان این کتاب، کتابی به اسم « جزیره خضرا افسانه یا واقعیت » به قلم ابوالفضل طریقه‌دار چاپ شده است. 

الْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
حبیب سهرابی
بیجار گروس
۱۰ تیر ۱۴۰۰

www.habibsohrabi.blog.ir
http://habibsohrabi.blog.ir/post/123

  • حبیب سهرابی / Habib Sohrabi

کتاب جزیره خضرا افسانه یا واقعیت

 

صفحاتی از کتاب ابوالفضل طریقه دار

نام کتاب: جزیره خضراء، افسانه یا واقعیت؟
ترجمه و تحقیق: ابوالفضل طریقه دار

نوبت و تاریخ چاپ: چاپ سوم زمستان ۱۳۷۴
ناشر : انتشارات مَدْیَن
تعداد صفحات: ۲۸۲ صفحه.
اندازه‌ی صفحات: رقعی
عکس: ندارد
شابک: ندارد

* تاریخ ورود به کتابخانه‌ی شخصی: ۱۴۰۰/۰۳/۲۰ خرید از سایت آی کتاب ۹۵۰۰ت.
* تاریخ مطالعه: مطالعه‌ی اول از سه‌شنبه ۱۴۰۰/۰۴/۰۱ ساعت ۱۸:۵۱ تا جمعه ۱۴۰۰/۰۴/۰۴ ساعت ۱۸:۰۷

* معرفی و بررسی:

بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

کتابی نوشته شده به اسم « جزیره خضرا و تحقیقی پیرامون مثلث برمودا » نوشته « ناجی النجار » که این کتاب در رد و بطلان آن کتاب نوشته شده است و شامل دو بخش است که در بخش اول داستان‌های که در مورد محل زندگی و حکومت و فرزندان امام زمان علیه السلام وجود دارد و مطالبی از کتاب ناجی النجار را بیان کرده است؛ در بخش دوم کتاب هم نقدهایی که بر این داستان‌ها - که معروفترین آنها جزیره خضرا می‌باشد - از طرف علمای معروف شیعه وارد شده را نوشته است. 

من تا الان چنین مطالبی را نشنیده بودم و خواندن این کتاب برایم جالب بود. 

+ معنی حدیث ص ۱۱۹: «أیُّها النّاسُ قَد کَثُرَتْ عَلَیَّ الکَذّابَةُ، فمَنْ کَذبَ عَلیَّ مُتَعمِّدا فلْیَتَبوّأْ مَقعدَهُ مِن النّار»: اى مردم! کسانى که بر من دروغ مى بندند، زیاد شده اند؛ هر کس به عمد بر من دروغ بندد، جایش در آتش است. 
+اخباریان:اَخْباریان، در فقه متأخر امامی ، گروهی که به پیروی از اخبار و احادیث اعتقاد دارند و روش های اجتهادی و اصول فقه را نمی پسندند. در مقابل آنان فقیهان هوادار اجتهاد قرار می گیرند که با عنوان «اصولی » شناخته می شوند.
+ موقعی که بسته پست بدستم رسید، متوجه شدم که به جای این کتاب، از کتاب دیگری دو جلد برایم فرستاده شده که بعد از تماس با فروشگاه ، این کتاب بعد از حدود یک هفته برایم ارسال شد. 

 

الْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ

حبیب سهرابی

بیجار گروس

۴ تیر ۱۴۰۰
www.habibsohrabi.blog.ir
http://habibsohrabi.blog.ir/post/122

  • حبیب سهرابی / Habib Sohrabi

به نام خدا
۱. امروز حدود یکساعت را با مسعود حسینی به نشستن گذراندیم. موبایلش را ریست کرد و کلا موبایلش بهم ریخت . به پیشنهاد من موبایلش را ریست کرد.

عکس من و مسعود حسینی در استراحت


۲. موقع پایان کار با مش حسین که مرد میانسالی است و می‌گوید که وام زیاد باید پرداخت کند حدود نیم ساعتی حرف زدیم و از جلوی حسینیه تا مغازه حسن مظفری ،باهم همقدم شدیم. او هم از شرایط کار و نحوه‌ی سیاست کاری شرکت، گلایه داشت.
۳. امروز کارت‌های پارکبانی را هم دادند

کارت پارکبانی شهر بیجار گروس

۴. مهندس مختارزاده ، حدود دو هفته است که می‌گوید امروز افسر میاد برای جریمه‌ی رانندگانی که پول نمی‌دهند. یکی از کارهایی که انجام می‌دهند تراشیدن دشمن برای پارکبان است آنهم در این شهر کوچک. واقعا اگر جریمه‌ای در کار بود بدون همکلام شدن با راننده و رودرو کردن پارکبان و راننده و گدایی از راننده، باید جریمه را بنویسند. این چیزی بود که مسعود و مش حسین هم بر آن تأکید داشتند. البته افسری هم در کار نبود و جریمه‌ای هم ثبت نشد. 

سرکار گذاشتن شرکت توسط افسر راهنمایی و رانندگی


۵.. اما اصل مطلب: یکی از مشکلات پارکبانی ، سر و کله زدن با کارمندانی است که از تمام امتیازات دولتی و حکومتی استفاده می‌کنند و کامل و مطلق ، وابسته به حکومت هستند اما جوری رفتار می‌کنند که از اقشار مظلوم و دردمند جامعه و تحت ستم حکومت هستند، امروز با یکی از کارمندان بانک انصار سابق همکلام شدم یعنی او با من همکلام شد، ایشان که فرزند پاسدار می‌باشند و با کمک همین مناسبات به استخدام بانک انصار رسیدند مثل دخترانی که بخواهند پسر مزاحمی را بترساند، صدایش را کلفت کرد و گفت :« نه ماشینم را بنویس و نه بدهی خود را پرداخت می‌کنم ( این را چند بار با همان صدای دخترانه‌ی غلیظ ، تکرار کرد) ؛ مگر بانک چقدر به من حقوق می‌دهد که پول پارکبانی هم بدهم!!! شهرداری برای من چکار کرده؟چه خدماتی به من داده ...  » ؛ بعضی از کارمندان هم می‌گویند : کارمند این اداره هستیم و ماشینمان را کجا بذاریم ؟؛ این قشر جامعه که تحصیلکرده! هم هستند نمی‌فهمند که پارکینگ ماشین را باید اداره برایشان تأمین کند نه اینکه کنار خیابان عمومی را پارکینگ شخصی و ادارای خود بدانند. تحصیلکرده‌ها و کارمندان این مملکت اینها هستند که همه چیز  را سهم ‌الارث پدریشان می‌دانند ؛ ای کسی که نمی‌دانم این مطالب را در چه دوره و تاریخی می‌خوانی ! از همین رفتار این جماعت مفت خور و زیاده خواه، پی به وضع مملکت و اوضاع آن ببر!
لعنت خدا تا صبح قیامت بر پارتی داران و آشنابازان باد
حبیب سهرابی
بیجار گروس
۸ تیر ۱۴۰۰

  • حبیب سهرابی / Habib Sohrabi

کتاب فرار از ایران ترجمه منوچهر طاهرنیا

 

صفحاتی از کتاب فرار از ایران

نام کتاب: فرار از ایران
نویسنده: کن فولت
مترجم : منوچهر طاهرنیا

ON WINGS OF EAGLES
BY: KEN FOLLETT

نوبت و تاریخ چاپ: اول، بهمن ۱۳۶۳
ناشر : انتشارات آشتیانی
تعداد صفحات:  ۳۹۲ صفحه.
اندازه‌ی صفحات: رقعی
عکس: دارد
شابک: ISBN:ندارد

* تاریخ ورود به کتابخانه‌ی شخصی: شنبه ۱۴۰۰/۰۲/۲۵ سایت کتاب شرق ۴۰ه.ت
* تاریخ مطالعه: مطالعه‌ی اول از سه‌شنبه ۱۴۰۰/۰۳/۱۸ ساعت ۱۰:۱۷ تا سه‌شنبه ۱۴۰۰/۰۴/۰۱ ساعت ۱۷:۴۸

* معرفی و بررسی:

بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

این کتاب ماجرای فراری دادن دو کارمند آمریکایی از زندان قصر و به عبارت دیگر از ایران می‌باشد که در روزهای اول انقلاب اتفاق افتاده است و ماجرایی واقعی است. این کتاب خلاصه شده‌ی کتاب اصلی است یعنی حاشیه‌ها و تبلیغات حذف شده و فقط داستان اصلی ذکر شده است.
در هنگام خرید این کتاب و تحقیق در مورد آن متوجه شدم که این کتاب در ایران با سه اسم و توسط سه مترجم و سه ناشر چاپ شده است: چاپ اول و کامل با اسم  "ب‍ر ب‍ال‌ ع‍ق‍اب‍ه‍ا" و ترجمه‌ی مسعود کشاورز و ۷۷۱ صفحه از انتشارات عطائی؛  "ف‍رار ع‍ق‍اب‍ه‍ا″ با ترجمه‌ی حسین ابوترابیان و ۴۹۴ صفحه از نشر نو ؛ و همین کتابی که خواندم و جالب یا عجیب اینکه هر سه، چاپ سال ۱۳۶۳ می‌باشند.

می توان گفت که کتابی تاریخی و ماجراجویی است و شامل مختصری از وقایع انقلاب و اتفاقاتی است که برای علاقمندان تاریخ انقلاب و داستانهای مهیج، جذاب است. می‌توان به بعضی جزئیات پی برد که در کلیات کمتر گفته می‌شود بخصوص که چند دهه از آن سالها گذشته است.

+ بر اساس این کتاب ، یک سریال در آمریکا ساخته شده که البته دوبله‌ی فارسی ندارد.
+ در کتاب، از مرحوم دکتر سید شجاءالدین شیخ‌الاسلام زاده، وزیر بهداری دوران امیرعباس هویدا و آموزگار اسم برده شده . آنطور که در اینترنت خواندم ایشان بعد از انقلاب و آزاد شدن از زندان جمهوری‌اسلامی و با وجودی که همسر و فرزندانش به آمریکا رفته بودند اما ایشان حاضر به ترک ایران نشدند و تا آخر عمر - سال ۱۳۹۳ - در ایران زندگی کردند و در زندان ، زمان جنگ و تا آخر عمر به طبابت مشغول بوده‌اند . همچنین بنیانگذار سازمان توانبخشی معلولین در ایران و سازمان اورژانس تهران و ایران در قبل از انقلاب بوده‌اند و اگرچه قرار بوده در اوایل انقلاب و به دستور مرحوم خلخالی اعدام شود اما با سر کار آمدن مرحوم گیلانی ، حکم اعدامش لغو و به حبس ابد و سپس بعد از ۵ سال آزاد شده و ... .
+ کتاب فهرست ندارد و یکی از زیبایی‌های کتاب ، وجود اسامی شخصیت‌های اصلی کتاب در چند صفحه‌ی اول است، همچنین به سبک کتاب‌های دهه‌ی ۶۰ و قبل‌تر، قرار گرفتن عکس‌ها در لابه‌لای صفحات کتاب است که موقع خواندن از خستگی کاسته می‌شود ، برخلاف سبک امروزی که عکس‌ها را در آخر کتاب چاپ می‌کنند.
+ نان بربری در سال ۱۳۵۷ در تهران ۷ ریال بوده و امروز در بیجار حدود ۱۲۰۰ تومان است. 
+ در کتاب، فرمانده گروه نجات دو آمریکایی از ایران، یک سرهنگ بازنشسته‌ی آمریکایی به اسم سیمونس است، وقتی به عکس این پیرمرد آمریکایی نگاه می‌کردم ، به فکرم رسید که تشخیص این آدم از یک پیرمرد ایرانی از نظر ظاهر و چهره و لباس پوشیدن سخت است !.
+ در کتاب به یکی از قصر یا اقامتگاه شاه در مهاباد اشاره شده که در اینترنت جستجو کردم اما مطلبی در این مورد نیافتم. در مورد کاخ‌های شاه در تهران و جاهای مختلف ایران، از جمله کیش، مطالبی خواندم که تعدادی از این کاخ‌ها الان متروکه هستند و به حال خود رها شده‌اند!!! . در زمان شاه مردمان عادی به داخل این کاخ‌ها راه نداشتند و امروزه هم راه ندارند و تازه در حال تخریب هستند و ... .
+ تعداد عکس‌های کتاب کمتر از عکسهای کتاب اصلی است.
+ ای کاش پولش را داشتم تا به ساختمانها و خیابان هایی که در این کتاب اسم برده شده سری بزنم، اگرچه شاید بعضی از آنها دیگر وجود نداشته باشند.
+ کاش کسی جواب می‌داد که اموال آمریکایی‌های مقیم ایران ، از خانه و ماشین و وسایل خانه و ... به چه سرنوشتی دچار شدند. مثلا ماشین‌هایی که در سال بهمن سال ۱۳۵۷ در مرز سرو جا گذاشته شدند به چه سرنوشتی دچار شدند!؟
+ این کتاب از چاپ‌های زمان جنگ است و عجیب است که بیشتر کتاب‌هایی که خوانده ام و مربوط به این دوره بوده‌اند، از نظر شکل ظاهری، سالم و تر و تمیز بوده‌اند؛ شاید چون جوانان و یا مردمانی که قرار بوده این کتابها را بخوانند مشغول جنگ و یا درگیر جنگ بوده‌اند در نتیجه، لای این کتاب‌ها باز نشده!. این کتاب متولد بهمن ۱۳۶۳ می‌باشد یعنی حدوداً ۴ ماه از من بزرگتر است و در حالی که من اوراق شده‌ام اما این کتاب، تازه جان گرفته است.

الْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
حبیب سهرابی
بیجار گروس
اول تیر ۱۴۰۰

www.habibsohrabi.blog.ir
http://habibsohrabi.blog.ir/post/120

  • حبیب سهرابی / Habib Sohrabi

بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
تصمیم گرفتم که باید و نباید های پارکبانی را بر اساس آنچه که در طول مدت پارکبانی‌ام با آن برخورد می‌کنم در اینجا بنویسم ان‌شاءالله:
۱.حتما مسیری را که ثبت پلاک می‌کنید دارای علائم و تابلوهای پارکبانی باشد
۲. اگر پارکبانی در خیابان‌های اصلی شهر است به علائم راهنمایی و رانندگی توجه شود از جمله اینکه ماشینی را که دوبله پارک کرده یا روی خط عابر پیاده  یا در اطراف میادین یا زیر تابلو توقف مطلقا ممنوع پارک کرده است ، ثبت پلاک نکنید و از راننده هم بخواهید - در صورت ضرورت و خوش‌رو بودن راننده وگرنه بیخیال- پارک نکند چون توسط پلیس راهور جریمه می‌شود. 
۳. همانطور در جای دیگری هم گفتم ، نوشتن اعداد و ارقام خیلی مهم است چون اگر یک عدد را اشتباه وارد کنید یا باعث ضرر به راننده می‌شوید یا خودتان ضرر می‌کنید: من یکبار به جای ۱۰۰۰ تومان پول پارک ، ۱۰۰۰۰ تومان ثبت کردم که ۹ هزار تومان از جیب مبارک خودم رفت. در ثبت پلاک هم اگر اعداد را اشتباه وارد کنید هزینه‌ی پارک به حساب راننده‌ی دیگری ثبت می‌شود... .
۴. نمی‌دانم شما که این مطلب را می‌خوانید پارکبان هستید یا می‌خواهید بشوید و یا اینکه روش پارکبانی در شهر و محل کار شما چگونه است اما برای گرفتن پول از راننده با او دهن‌به‌دهن نشوید و همچنین دست به یقه هم نشوید و اصل را بر خوش اخلاقی و خوش‌کلام بودن بگذارید. یادتان باشد که همیشه رانندگانی هستند که مشکلاتشان را از چشم شما می‌بینند؛ این جور آدم‌ها همه‌جا هستند. البته عده‌ای هم شما را عامل حکومت و در نتیجه عامل گرانی‌ها می‌دانند... . به هر حال با رانندگان دهن به دهن نشوید ولی با این حال از کسی هم نترسید . ۵. در شهرهای کوچک، یکی از مشکلات زندگی، همشهری شدن با آدم‌های عقده‌ای و کوتاه‌بین است که در پی فرصت هستند تا عقده‌ی خودشان را خالی کنند و از شما انتقام بگیرند بنابراین خیلی خود را تابلو نکنید.
۶. در حال حاضر که این مطالب را می‌نویسم، هزینه‌ی یکساعت پارک در شهر بیجار، هزار تومان است. از وقتی پارکبانی شروع شده ، خیلی‌ها که از نظر فرهنگی ضعیف هستند و همیشه به فکر زرنگ‌بازی هستند، ماشین‌های خود را در کوچه و پس‌کوچه‌ها و جلوی درب و پارکینگ مردم پارک می‌کنند و نفرین و ناراحتی مردم و صاحبخانه را با دل و جان خریدارند و البته ارزشی هم برای حق‌الناس قائل نیستند. پیرمردی را می‌بینی که برای ندادن پول پارک چه دروغهایی بهم می‌بافد و چه اراجیفی سر هم می‌کند و چه بهانه‌هایی می‌آورد که وقتی آدم در خلوت خودش فکر میکند تعجب می‌کند که این آدم ۶۰ سال عمرش را همینجوری طی کرده؛ تازه معنای خسران و حسرت و گذراندن عمر به پوچی و بطالت را می‌فهمی. شاید خنده‌دار باشد ولی پارکبان بودن هم خودش راهی برای به خود آمدن است.

حبیب سهرابی
بیجار گروس
۱ تیر ۱۴۰۰
جلوی بانک صادرات 
میدان طالقانی

  • حبیب سهرابی / Habib Sohrabi