باید و نبایدهای پارکبانی
بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
تصمیم گرفتم که باید و نباید های پارکبانی را بر اساس آنچه که در طول مدت پارکبانیام با آن برخورد میکنم در اینجا بنویسم انشاءالله:
۱.حتما مسیری را که ثبت پلاک میکنید دارای علائم و تابلوهای پارکبانی باشد
۲. اگر پارکبانی در خیابانهای اصلی شهر است به علائم راهنمایی و رانندگی توجه شود از جمله اینکه ماشینی را که دوبله پارک کرده یا روی خط عابر پیاده یا در اطراف میادین یا زیر تابلو توقف مطلقا ممنوع پارک کرده است ، ثبت پلاک نکنید و از راننده هم بخواهید - در صورت ضرورت و خوشرو بودن راننده وگرنه بیخیال- پارک نکند چون توسط پلیس راهور جریمه میشود.
۳. همانطور در جای دیگری هم گفتم ، نوشتن اعداد و ارقام خیلی مهم است چون اگر یک عدد را اشتباه وارد کنید یا باعث ضرر به راننده میشوید یا خودتان ضرر میکنید: من یکبار به جای ۱۰۰۰ تومان پول پارک ، ۱۰۰۰۰ تومان ثبت کردم که ۹ هزار تومان از جیب مبارک خودم رفت. در ثبت پلاک هم اگر اعداد را اشتباه وارد کنید هزینهی پارک به حساب رانندهی دیگری ثبت میشود... .
۴. نمیدانم شما که این مطلب را میخوانید پارکبان هستید یا میخواهید بشوید و یا اینکه روش پارکبانی در شهر و محل کار شما چگونه است اما برای گرفتن پول از راننده با او دهنبهدهن نشوید و همچنین دست به یقه هم نشوید و اصل را بر خوش اخلاقی و خوشکلام بودن بگذارید. یادتان باشد که همیشه رانندگانی هستند که مشکلاتشان را از چشم شما میبینند؛ این جور آدمها همهجا هستند. البته عدهای هم شما را عامل حکومت و در نتیجه عامل گرانیها میدانند... . به هر حال با رانندگان دهن به دهن نشوید ولی با این حال از کسی هم نترسید . ۵. در شهرهای کوچک، یکی از مشکلات زندگی، همشهری شدن با آدمهای عقدهای و کوتاهبین است که در پی فرصت هستند تا عقدهی خودشان را خالی کنند و از شما انتقام بگیرند بنابراین خیلی خود را تابلو نکنید.
۶. در حال حاضر که این مطالب را مینویسم، هزینهی یکساعت پارک در شهر بیجار، هزار تومان است. از وقتی پارکبانی شروع شده ، خیلیها که از نظر فرهنگی ضعیف هستند و همیشه به فکر زرنگبازی هستند، ماشینهای خود را در کوچه و پسکوچهها و جلوی درب و پارکینگ مردم پارک میکنند و نفرین و ناراحتی مردم و صاحبخانه را با دل و جان خریدارند و البته ارزشی هم برای حقالناس قائل نیستند. پیرمردی را میبینی که برای ندادن پول پارک چه دروغهایی بهم میبافد و چه اراجیفی سر هم میکند و چه بهانههایی میآورد که وقتی آدم در خلوت خودش فکر میکند تعجب میکند که این آدم ۶۰ سال عمرش را همینجوری طی کرده؛ تازه معنای خسران و حسرت و گذراندن عمر به پوچی و بطالت را میفهمی. شاید خندهدار باشد ولی پارکبان بودن هم خودش راهی برای به خود آمدن است.
حبیب سهرابی
بیجار گروس
۱ تیر ۱۴۰۰
جلوی بانک صادرات
میدان طالقانی