پایان دوره آموزشی
چهارشنبه ۸۴/۰۵/۱۹ :
بعد از پایان مراسم سان دیدن رییس سازمان زندانهای کل کشور و رژه رفتن ما از مقابل جایگاه که در میدان صبحگاه برگزار شد؛ نوبت به تقسیم نیروها و اعزام به محلی که باید در آنجا خدمت سربازی خود را انجام میدادیم رسید.
حدود ساعت دو بعدازظهر از پادگان آموزشی تخصصی شهید کچوئی ترخیص شدیم . نیروهای استان کردستان حدود شصت نفر بودند؛ سی نفر در یک اتوبوس و سی نفر هم در اتوبوس دیگر.
اکثر بچههای پادگان به استان خودشان اعزام شدند بجز بچههایی که به سیستانوبلوچستان تبعید شدند.
من، احسان خانزاده، میثم کبودوند، مهدی عبدالعلیزاده، سعید اصفهانی، مهدی عزیزیان، هادی محمدنظامی، عماد ویسی، و پسر دیگری به نام جمال و… در اتوبوس دوم بودیم. مهدی آقا مرادی تجدید آموزش شد .
از همان داخل پادگان تا جلوی خود اداره کل را با همان اتوبوس آمدیم که رانندهاش دو نفر تریاکی بودند و بههمین واسطه یک دو ساعتی دیر رسیدیم.
در وسط راه، در جایی که اسمش را نمیدانم، ایستادیم و غذاهایی را که در پادگان کچویی به عنوان ناهار تحویل رانندهها داده بودند، خوردیم و دو نفر از رانندهها هم مشغول مصرف تریاک شدند. بار اولم بود که نحوهی مصرف تریاک را میدیدم. همزمان، دستههای از بچهها مشغول رقص محلی - رقص کردی - شدند. شب بود که به نزدیکی های سنندج رسیدیم و یکی از راننده های اتوبوس ما مشغول خواندن و کفزدن شد.
سلام.گردان یادم نیست ولی گروهان مسلم بودم چقدر دلتنگ اون روزهام .من اعزام همدان بودم ولی از بدشانسی رفتم اراک داخل اتوبوس خیلی ناراحت بودم .شما از کدوم شهری ؟؟ دوست دارم بیشتر آشنا بشیم هم دوره عزیز❤❤