اولین روز کاریام در پارکبانی
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۰ ، اولین روز کاریام در پارکبانی بود. طبق قرار قبلی با مهندس مختارزاده، ساعت ۴ بعدازظهر، رفتم شرکت. البته من زودتر رفتم و حدود نیم ساعتی معطل ماندم ( طبق همان اصلی که روز اول کاری، خوش قولی و علاقه به کار را نشان دهم). استرس روز اول را هم داشتم.
بعد از توضیحات مهندس، حدود ساعت ۵، به طرف داخل شهر ، با پراید مهندس، حرکت کردیم. اولین عکس را در همان شرکت جهت یادگاری با مهندس مختارزاده گرفتم.
همراهمان پسری به اسم محمد بود که او هم مثل من تازهکار و شروع کارش بود. در بین راه، مهندس در مورد رابطهی کاریمان گفت که رابطه رفاقتی هستش نه کارفرما و زیردست. این روحیه برای کار ، روحیهی خوب و یک ویژگی مثبت هستش و امیدوارم که رفتار پارکبانها باعث تغییر روحیه اش نشود. انشاءالله.
خلاصه ، خیابان آزادگان ،شروع کارم بود و آقا مازیار ، هم راهنماییام کرد. این هم عکس با آقا مازیار.
اتفاقات امروز: یکی عصبانیت یک راننده آژانس بود که فکر میکرد مقصر مشکلاتش من هستم. نفر بعدی هم گلفروش روبروی نیروی انتظامی بود که جلو آمد و گفت: قنطراتی (=پیمانکار) گرفتیش؟ تا حالا چند بار نوشتی. گوش نداد اما جوابش این بود که چه یکبار و چه صد بار بنویسم پولش تغییری نمیکند و همان یکبار محسوب میشود. خلاصه اینکه جوانی آمد و توضیحاتی داد. نمیدانم چکاره بود ،فکر کنم از بچههای راهنمایی و رانندگی بود. البته من هم متوجه شدم که اشتباه کردهام و ماشینهای خدماتی، تاکسی و ماشینهای پلیس و امثال اینها را ثبت پلاک نکنم. همچنین متوجه شدم که دور میدان فاضل گروس هم به پارکبان مربوط نیست .
دوم اینکه در جلوی بانک توسعه تعاون( قسمت شمالی خ.آزادگان) جوانی با دو خانم که همراه هم بودند درگیری لفظی پیدا کردند و کار به دست بلند کردن جوان، روی یکی از خانمها کشید و مردی از ماشینش پیاده شد و آنها را به کلانتری آنطرف خیابان برد؛ فکر کنم با هم آشنایی داشتند. آن خانم دیگر هم سوار پژویی شد و ... . دعوا سرِ چی بود و چی شد نمیدانم...
امروز خسته شدم و هوای بعد غروب هم خنک و سرد بود و من که کم لباس پوشیده بودم ، سردم شد. خیلی سردم شد. البته یادم رفت که بگویم که مهندس، یک کلاه و یک کاور و یک دستگاه کارت خوان و شارژش را تحویلم داد.
ساعت ۸ شب هم مهندس آمد و به عملکرد امروزمان نگاهی کرد؛ من و مش احد و مازیار و همان پسر جدید محمد.
این هم عکس اولین فعالیتم برای یادگاری:
انشاءالله که به لطف خدا کارمان دوام و توسعه داشته باشد و تمام بیکاران صاحب کار شوند و آدمهای بی منطق هم صاحب منطق و فهم شوند.
با تشکر از شرکت دادهپرداز رایا پارک
الحمدالله رب العالمین
حبیب سهرابی
بیجار گروس
۲۶ فروردین ۱۴۰۰