به یاد مش احد
به نام خدا
یکی از مشکلات پارکبانی، سر و کله زدن با راننده های زبان نفهم است؛ وقتی میگویم زبان نفهم، منظورم به معنای واقعی کلمه است. راننده میگوید، نه جریمهای و نه پارکبانی باشد ... . یکی دیگر از مشکلات، راننده های لات و زورگو هستند. دیروز رانندهای که از کارمندان اداره برق بیجار است، میگفت شماره پلاکم را حفظ کن و دیگر آن را ننویس!!!.
یکی دیگر از مشکلات، رانندههای پشت فرمان نشسته یا ماشینهای دارای سرنشین است، نمیدونم با توضیح دادن به این رانندهها میشه فهموند که وقتی ماشین پارکه، شامل قانون پارکبانی میشه حالا چه سرنشین داشته باشه و چه نداشته باشد.
البته در این روزگار کرونا ، رعایت موارد بهداشتی هم خود مشکل دیگری است... .
بگذریم، موقع نوشتن پلاک ماشین باید دقت کنیم که شماره پلاک را اشتباه ثبت نکنیم تا هزینه به حساب رانندهی دیگری نوشته شود؛ به طور کلی موقع نوشتن باید دقت کرد.
دیروز ، چهارشنبه اول اردیبهشت ۱۴۰۰، در حال نصب علائم پارکبانی بودند، یه جوشکار، مهندس مختارزاده، امیر مرادی و یکی از تاکسیرانی. اینم عکسش:
غروبهای پارکبانی هم خلسه و هم دلتنگی خودش را دارد، بخصوص برای کسی که بیکس است. ای خدا تا کی جدا ( به یاد مرحوم گلابدره ای)
وداخهوه متوجه شدم یعنی از مازیار شنیدم که مش احد تسویهحساب کرده. دو شب پیش که با هم همکلام شدیم میگفت که در ایام جوانی ، ویدیوباز بوده و هر کی ویدیویش دچار مشکل میشده ، دنبال او میآمدند. میگفت کمیته دنبالش میکرده و از این حرفها. حدود ۵۰ سالی سن داشت.( امروز ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ با یکی از اقوام مش احد همکلام شدم. داشت بدهی ماشینشو میداد که گفت : احد کار پارکبانیو راه انداخت و خودش رفت.میگفت که مش احد زمان جوانی ثروتمند بوده و ملکهای زیادی داشته که همهاشو فروخته و بیشتر بخاطر رفیق ناباب بوده است و همچنین میگفت که در تامین اجتماعی استخدام شده بود و وقتی به قروه انتقالش دادن ، فرار کرد برگشت ... میگفت حیف که فامیلمون وگرنه یه گلوله بهش میزدم و همه رو از سرش راحت میکردم... )
برای کتاب خواندن ، وقت کم میآورم. واقعا الان معنای خسته بودن را میفهمم. انشاءالله که به زودی دوباره کتاب خواندن را شروع کنم.
الحمدالله رب العالمین
۲ اردیبهشت ۱۴۰۰
حبیب سهرابی
بیجار گروس