کتاب خاطرات زندگی صبحی ؛ فضل الله مهتدی صبحی
نام کتاب: خاطرات زندگی صبحی و تاریخ بابیگری و بهائیگری
نویسنده: مرحوم « فضلالله مهتدی » معروف به « صبحی »
به کوشش و مقدمه: سیدهادی خسروشاهی
*کتاب حاضر مجموعهی دو کتاب « پیام پدر» و « کتاب صبحی » اثر « صبحی » میباشد.
نوبت چاپ: سوم، بهار ۱۳۹۰
ناشر: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی ( نشانی : تهران،خ.شریعتی، نرسیده به میدان قدس،روبروی پمپ بنزین اسدی، پلاک ۱۹۵۴، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صندوق پستی: ۱۹۳۹۵/۳۸۹۶ ؛ تلفن: ۲۲۲۱۱۱۹۴ ؛ تلفکس: ۲۲۲۱۱۱۷۴ ؛ سایت: www.irdc.ir )
تعداد صفحات: ۵۳۲ صفحه + مصور
شابک: ۹۷۸۹۶۴۴۱۹۱۹۶۱ | ISBN 978-964-419-196-1
* تاریخ ورود به کتابخانهی شخصی: - تاریخ خرید: یکشنبه ۹۷/۰۸/۰۶(۱۰:۰۲:۴۳) از سایت اینترنتی « پاتوق کتاب فردا » به آدرس : www.bookroom.ir - تاریخ تحویل: پنجشنبه ۹۷/۰۸/۱۰ ( حدود ساعت یکربع به یک ؛ مراجعهی حضوری به ادارهی پست بیجار)
* مطالعهی اول: جمعه ۹۷/۰۸/۱۸ (۲۲:۴۵) تا سهشنبه ۹۷/۰۹/۱۳ (۲۲:۵۵)
* معرفی و بررسی:
بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
این کتاب ، حاوی دو کتاب به نامهای « کتاب صبحی » و « پیام پدر » میباشد که این دو کتاب شامل خاطرات مرحوم « صبحی » از اندرون فرقهی بهاییت است.
مرحوم صبحی این دو کتاب را به صورت جداگانه و بعد از خروج از بهائیت و مسلمان شدن و برای آگاهی مردم و جوانان ، چاپ نمود که چاپ اصلی آنها در حال حاضر نایاب هستند به ویژه «کتاب صبحی» که چاپ آن مربوط به سال ۱۳۱۲ میباشد و پیام پدر را در سال ۱۳۳۲ چاپ نمود که میتوان گفت : که این دو کتاب مکمل همدیگر هستند با این تفاوت که کتاب اول دارای کلمات و جملات سخت است و برای نسل امروزی ، خواندن آن نیاز به دقت و استفاده از فرهنگ لغات دارد اما کتاب دوم روان است و مفصل تر و کاملتر از کتاب اول است ولی مرحوم صبحی ، خواننده را در برخی مطالب به کتاب اول ارجاع داده است.
ماجراهای هر دو کتاب مربوط به سالهای قبل از ۱۳۱۱ خورشیدی است اما در کتاب پیام پدر برخی مطالب تا قبل از سال ۱۳۳۲ نیز در کتاب گنجانده شده است.
کتاب حاضر که چاپ سوم آن مربوط به سال ۱۳۹۰ میباشد ،به کوشش آقای خسروشاهی و بدون دخل و تصرف در متن اصلی کتابها ، هر دو کتاب را در یک جلد و به صورت جدا از هم چاپ نموده است که کاری بسیار ارزشمند و شایستهی تقدیر است و إِن شَاءَ اللّٰه که خداوند به ایشان سلامتی و تندرستی و عاقبت به خیری عنایت فرماید.
« فضلالله صبحی مهتدی، فرزند محمدحسین مهتدی، از بهائیان معروف کاشان بود... زندگی صبحی بسیار پر ماجرا و مملو از فراز و نشیبهای عجیبی است. او شرح زندگی خود را در « کتاب صبحی » ... و « پیام پدر » به تفصیل نوشته است و چنان که خود شرح میدهد سالیان درازی را در قفقاز ، عشق آباد، بخارا، سمرقند، تاشکند و مرو گذرانده و سپس به ایران آمده و در ایران هم تقریباً به اغلب نقاط سفر کرده و در همه جا به عنوان مبلغ باهوش بهائیان، به شمار رفته است...به حیفا رفت و سالها کاتب عبدالبهاء گردید...
... وی پس از سالها ، بنا به عللی که در این کتاب شرح داده، از این دار و دستهی سیاسی وابسته به استعمار بینالمللی ، کناره گرفت... او نخست، بهائی قرصی بود، ولی بعدها - برخلاف داعیهی [= ادعای] دشمنانش که میگفتند او مسیحی شده!- مرد مسلمان و عارف مسلکی شد و در خدمت به افراد بینوا، مشهور بود... بعدها در ادارهی انتشارات و رادیو ، برنامهی کودکان را تنظیم میکرد و برای بچهها قصههای شیرینی میگفت که مورد توجه همگان بود.
صبحی در جمعآوری قصهها و آداب و رسوم ایرانی ، زحمات زیادی کشید... » (صفحهی ۱۹)
« این دو کتاب با اینکه به صورت ظاهر خاطرات زندگی فضلالله صبحی است ، ولی در واقع حقایق ارزشمند و جالبی دربارهی تاریخ بهائیگری و فساد داخلی رهبران داخلی این دار و دستهی سیاسی است.» ص۲۲
« آنچه که بر اهمیت و ارج « کتاب صبحی » و « پیام پدر» میافزاید این است که نویسندهی آن، سالهای متمادی منشی مخصوص عبدالبهاء بوده و به قول خودش[= عبدالبهاء]: « کاتب وحی و واسطهی فیض بین حق و خلق !» بوده و در راه پیشبرد هدفهای بهائیت ، ۱۲ سال تمام به سفرهای تبلیغی در ایران و بلاد دیگر رفته است.» ص۲۳
* کتاب های مرحوم صبحی عبارتند از :
کتاب صبحی (۱۳۱۲)
افسانه ها ( در دو جلد ۱۳۲۴ و ۱۳۲۵ )
داستان های ملل (۱۳۲۷)
حاج ملا زلفعلی ( ۱۳۲۶ )
افسانه های کهن ( دو جلد ۱۳۲۸ ؛ ۱۳۳۱)
دژ هوش ربا (۱۳۳۰)
داستان های دیوان بلخ ( ۱۳۳۱)
افسانه های باستانی ایران و مجار ( ۱۳۳۲)
افسانه های بوعلی سینا (۱۳۳۳)
پیام پدر (۱۳۳۵)
عمو نوروز (۱۳۳۹)
بعضی از تألیفات او چندین بار تجدید چاپ شده و بعضی هم به زبانهای خارجی از جمله : آلمانی، چکی و روسی ترجمه شده است.
صبحی در آبان ۱۳۴۱ شمسی در تهران درگذشت و تشییع جنازه ی مفصلی از او به عمل آمد. (ص۲۰)
* بخش اول: کتاب صبحی
«... احباء [= بهائیان] غالباً در مراتب خلوص و ایمان ، از حدود اقوال و الفاظ [ = حرف و ادعا ] تجاوز نمیکردند و با مخالفت کلی با تعالیم رؤسا، چون به زبان، اولیای دین خود را میستودند ، اهل اعتقاد و مؤمن محسوب میشدند. فلهذا [= از این جهت] نفوذ اوامر [: دستورات و احکام] در بین این جمعیت به هیچ وجه شدّتی نداشت...»( ص۱۲۹) : در این نوشته نکتهی عجیبی هست که در مورد ما مسلمانان هم صدق میکند و آن اینکه عدهای از ما مسلمانان نیز فقط در ظاهر و به اسم و فامیل و حرف گفتن مسلمان هستیم اما در باطن از اسلام به دوریم! یک عده اهل نمازند اما خمس و زکات نمیدهند. یک عده دائم یا الله و یا علی و یا حسین میگویند اما از اخلاق و اصول اخلاقی و دستورات خدا و رفتار اولیایش در مورد اخلاق کاملاً به دورند ؛ مثلا : پیامبر صلاللهعلیهوآله به کودکان نیز سلام میکرد اما میبینی که یک آدم بزرگسال که قبلا بارها به او سلام کردهای ، برایش دردناک است که از روی ثواب و یا ادب، حداقل یکبار ، زودتر سلام کند.
یک عدهای هستند که در محرم و صفر و ایام شهادت اولیای خدا، حلیم و شلهزرد میدهند اما نه اهل نمازند و نه روزه، تازه بساط مشروبخوری و قلیان کشی و سیگار دود کردنشان و یا نگاه کردن به زنان نامحرم و یا غیبت و دروغگویی برای مجلس گرم کردن و خودنماییشان به راه است!
عدهایی هستند که برای سیر کردن شکم خود و زن و بچهاشان و یا پسانداز کردن و پر کردن حساب بانکیشان دست به هر عمل زشت و ضد دین میزنند ، از احتکار بگیر تا گرانفروشی و کم فروشی و بد فروشی و کلاهبرداری و دغل در معامله و ... .
ص۱۷۰: ادعاها و حرفهای بهاء( خدای بهاییان) که از مقام و جایگاه خدا بودن حرف زده!
ص ۲۲۰: « ... و از سعاداتی که خداوند نسیب انسان کرده همین دیانت است که مدار نظام عالَم و قوام [= عامل استحکام] ادارهی فرزندان آدم منوط [= وابسته] بر آن است، چه اگر دین در بین بشر نبودی ترتیب جهان، بر هم خوردی و هرج و مرج بر آن راه یافتی و بشر از حیوان به مراتب پستتر گشتی، زیرا حیوانات محکوم به احکام غریزهاند و چون غریزه مصون از خطاست ، حیوانات در جماعت خود ، بیوضع قوانین و سنن ، به راحتی زندگی کنند. بهعکس انسان که چون مافوق غریزه قوهای دارد که آن عقل است و عقل را در وصول به سعادت موانعی است که در اتصال به وحی رفع میشود ، لازک است که خود را قرین سعادتِ دیانت نماید... ».
نکات زیبا در این نوشته و ادامهی آن قرار دارد؛ افرادی که دین و دیانت را کنار گذاشته و یا فقط در حد تظاهر در جامعه به آن معتقد هستند، نه تنها به خود ، بلکه به اطرافیان و سایر افراد و به طور کلی به جامعه ضرر و آسیب میرسانند : مرد متأهلی را میبینی که زن دارد اما چشمش به دنبال دختران و زنان شوهردار است ؛ خانم متأهلی را میبینی که به دنبال ارتباط گسترده با سایر مردهاست که بسیاری از این ارتباطها به رابطههای غیر اخلاقی در واقعیت یا در فکر و خیال کشیده میشود؛ و اما در این خانوادهها یک سنت غلط و نادرست به فرزندان به ارث میرسد و نسلها ادامه مییابد و این سنتِ غلط نتیجهی لاقیدی و بیدین بودن خانم و آقایی است که امروزه برای راضی کردن امیال خود و از سرِ خودخواهی ، بنیانگذار بیراهه هستند که مسئولیت و عذاب این گمراهی تا قیامت ورز و وبال گردنشان است؛ بگذریم از دختران و پسران مجرد و یا زنان و مردان مطلقه.
دین و شریعت الهی ، مخالف اینگونه رفتار و اعمال است و بندگان را در هر عملی محدود کرده است مثلا برای روابط جنسی، آن را محدود به همسر کرده؛ در روابط اجتماعی روزمره، از زن و مرد مؤمن خواسته که با دیدن نامحرم، سر و نگاه را به زیر بیندازند- حالا فکر کنید به رفتار زنان و مردانی که از فاصلهی یک وجبی و چشم تو چشم با نامحرم ،سلام و احوالپرسی و گفتگو میکنند! ؛ یا زنان و مردانی که در اینترنت و شبکههای مجازی ، رفیق و همدل و همصحبتی غیر از همسران خود دارند و... و جالب اینکه مدعی مسلمان بودن و دیندار بودن هم هستند- ؛ در امور مالی، اختلاس و احتکار و گرانفروشی و کمفروشی و رباخوری و دغل در معامله را حرام کرده...؛ برای خوردن و حرف زدن و پوشش و ... و تمام مسائل ، حد و میزانی قرار داده است که بسیاری از ما مسلمانان از بسیاری از آنها بیخبریم چون علاقهای به فهمیدن آنها نداشتهایم و زندگی و عمر و فرصتی که به ما داده شده اگرچه در ظاهر برایمان مهم است اما در حقیقت ، بیارزش است!.
مرحوم صبحی در صفحهی ۲۴۰ به مدارس مسیحی که با پول کلیساهای امریکا و افراد ثروتمند در ایران به تعلیم و تربیت کودکان ایرانی مشغول هستند ، اشارهای دارد. فکر کنم در آن دوره و زمانه، این مدارس به شدت در حال تأثیرگذاری بر روی مردم و نسل آینده بودهاند چون در تلویزیون شنیدم که مرحوم فرخی یزدی هم در اعتراض به این مدارس ، شعری سروده است. بیچاره مردم مسلمان ایران که هیچوقت از دست دشمنان خاک ایران و دین اسلام در آسایش نبودهاند؛ در آن روزگار گرفتار فرقههایی چون بابیه و بهاییت و مدارس مسیحی و آمریکایی بودهاند و امروز گرفتار ماهواره و شبکههای ضد خانواده و ضددین هستند، و تمام اینها برای ایجاد چند دسته شدن و در نهایت به ضعف و ذلت و خواری کشاندن مردم مسلمان ایران بوده و هست. و این حرف ، توهم توطئه نیست بلکه اگر مختصر مطالعهای در تاریخ ایران بکنیم متوجهی این دسیسهها خواهیم شد؛ در نتیجه باید حواس خود را جمع کنیم و دوست و دشمن و خوب و بد و درست و نادرست را از هم تشخیص دهیم و منافع ملی و میهنی را در نظر بگیریم و فقط به فکر منافع شخصی و خانوادگی نباشیم چونکه با نابودی جامعهی ایرانی ، ما هم به مرور در جوامع و ملل دیگر محو و ناپدید خواهیم شد! . به ویژه باید مواظب نسلهای بعدی باشیم و در تربیت آنها کوشا و جدّی باشیم و اگر در تربیت آنها به نفع ایران و اسلام کوتاهی کنیم دیگران آنها را به نفع خودشان مصادره میکنند!
* شهرها و روستاها و سایر جاهایی که مرحوم صبحی به آنها رفت و برگشت داشتهاند ( بر اساس کتاب صبحی) :
قزوین ، سیادهن ، زنجان ، نیکپی ، جمال آباد ، میانج ، غریبدوست ، قراچمن ، دواتگر ، تکمه داش ، سیسان ، متنه ، لیقوان ، زنجاناب ، میلان ، اسکو ، ممقان ، گوگان ، عجب شیر ، شیشوان ، مراغه ، بناب ، ایلخچی ، سردرود ، تبریز ، جلفا ، تفلیس ، بادکوبه ، بالاخانلی ، نفتالین ، تازه شهر ، عشق آباد ، خوارزم ، مرو ، قهقه ، تجن ، یولتان ، تخته بازار ، نزدیکی مرز افغانستان ، مرو ، انوبز ، معین ، گوگ تپه ، بهرزن ، عشق آباد ، ( تا اینجا با میرزا مهدی ) ، فیروزه ، ( از اینجا با حاجی امین) ، تازه شهر ، بادکوبه ، لنکران ، آستارا ، بندر پهلوی ، رشت ، گیلان ، قزوین ، تهران ، قزوین ، رشت و گیلان ، انزلی ، بادکوبه ، گنجه ، تفلیس ، باطوم ( گرجستان ) ، ۸ روز روی دریا : طرابوزان ، اسلامبول ، حضور در کشتی قارسبا ؛ حضور بر روی دریا ، کلیبلی داردانل ، جزیرهی رودس ، بندر مرسین ، جزیرهی قبرس ، اسکندرون، طرابلس ، بیروت ، حیفا ، ( سفر با عبدالبها : عکا، روستای ابوسنان ، طبریا، روستاهای مجدل ، صفد ، سواحل اردن ، عدسیه، سنخ، حیفا) ، بیروت، اسکندرون، قبرس ، لارندکا، لافغوشا ، رودس( ایتالیا) ، ازمیر ، اسلامبول ، باطوم ، گنجه ( گرجستان) ، بادکوبه ، بندر پهلوی ، رشت ، قزوین ، تهران ، قزوین ، همدان ، قزوین ، خمسه ، زنجان ، آذربایجان ، میانج ، سیسان ، تبریز ، خوی ، میاندوآب ، هراب (خلخال ) ، هشتجین ، زنجان ، قزوین ، تهران ، محلهی سنگلج .
مرحوم صبحی اطلاعاتی تقریبا کامل درخصوص فرقهی باب و بها و سایر فرقههای زائیده شده از بابیه و بهاییت و کتابهای نوشته شده و افراد معروف و مبلغ این فرقه ارائه میدهد که این اطلاعات ،هم در آن دوره و هم امروز ارزشمند بوده و هست ؛ بیان گوشهای از تناقضات در نوشتهها و گفتههای باب و بها و عبدالبها؛ بیان گوشهای از دغلکاری و فریبکاری بها و عبدالبها؛ بیان گوشهای از استفادهها و بهره بردن منتسبین به عبدالبها از شخص عبدالبها و امکانات فراهم شده از پول بهاییان که به حیفا میفرستادند؛ بیان گوشهای از مشکلات جامعهی بهاییان در حیفا و در نزدیکترین مکان و زمان به عبدالبها؛ بیان دلایل اینکه بر بها و عبدالبها ، وحی نازل نمیشده؛ متن توبه نامهی باب، بنیانگذار بابیه؛ بیانِ نحوهی دعوت عوام شیعه به بهاییت بر اساس فریب و حیلهگری؛ بیان مطالبی جالب و قابل توجه و مفید درخصوص عقل و وهم و تفاوت انسان با حیوانات و مفید بودن دین و ... ؛
* بخش دوم: کتاب « پیام پدر»
«... هرچند در بیست سال پیش من دفتری به نام « کتاب صبحی » نوشتم و چاپ و پخش کردم ، ولی آن به کار امروز شما نمیخورد و نمیتوانم پاسخ پرسشهای شما را به آن نوشتهها واگذارم؛ از اینرو به نوشتن این دفتر میپردازم و از شما خواهش دارم در این سخنان که پاسخ پرسشهایتان است باریکبین شوید.» ص۲۷۰
مرحوم صبحی قصد نوشتن کتابی در خصوص کشته شدن بابیان و پیروان ازل به دست کسان بهاء را داشته اما نمیدانم این کتاب را نوشته و چاپ نکرده و یا اصلا آن را ننوشته است؛ به هر حال ای کاش این کتاب را مینوشت.
مرحوم صبحی کتاب پیام پدر به مسائل و موارد زیر میپردازد:
معرفی اجداد خود و نحوهی بهایی شدنشان ؛
معرفی باب و ادعای او و معرفی جانشین او و معرفی بهاء و ادعای بهائیان در مورد بها و جانشینان بها به طور مختصر و مفید؛
خیانت زنان بهایی به شوهران مسلمانشان به این طریق که بهایی بودن خود را آشکار نمیکردند و فرزندان خود را بهایی میکردند و دخترانشان را به مردان بهایی شوهر میدادند : این موضوع جای بحث و دقت دارد، این روش برای نفوذ در خانوادهها و نسل های بعدی ، در امروز هم کاربرد دارد! یکی از راهها ، همین شبکههای ماهوارهای هستش؛ جالب اینجاست که خودِ مرحوم صبحی نیز به این روش بهایی بوده یعنی مادربزرگش بهایی بوده و پدربزرگش از روحانیون مسلمان؛ معرفی کامل بعضی از مبلغین مشهور بهاییت در آن زمان؛
اشاره به کمکهای قابل توجه فرمانروایان روس به بهاییان در شهرهایی مانند عشق آباد ، تاشکند و ...؛
صفحات ۳۹۰ الی ۳۹۴ ، قبل از این فکر میکردم که مؤسس بیتالعدل و حکومت نه نفر بر بهاییان از اختراعات شوقی بوده است، اما طبق مطالبی که مرحوم صبحی نوشته است ، عبدالبها بعد از خود کار را به بیتالعدل سپرده است و نخواسته که جانشینی داشته باشد اما نزدیکان شوقی ، او را به استناد نامه ای قدیمی ، جانشین عبدالبها کردند و شوقی، امورات بهاییان را بعد از خود به بیتالعدل یا همان تیم نهنفره سپرد! ؛
معرفی سه نفر از بهاییانی که در آن روزگار به باطل بودن بهاییت پی بردند و به مسلمانی برگشتند شامل : آواره ، نیکو و اقتصاد، نام آواره را قبل شنیدهام که نام کتابش « کشف الحیل » در سه جلد است، شاید نام نیکو را شنیده باشم اما نام اقتصاد را شاید بار دوم است که خواندن و شنیده ام، مینویسم بار دوم چون کتاب پیام پدر را قبلا خواندهام، آن را از آقای عباسپناه که معلم بازنشسته هست و از رفقای پدرم هستش گرفتم و خواندم.؛
ص۴۰۰، اشارهای مختصر به ترویج سخنان و نوشتههای بهاییان در ایران از طریق پنهانکردن نام نویسنده!؛
ترس پدر صبحی از ملاقات با صبحی به دلیل طرد شدن توسط بهاییان؛
ص۴۲۵، نکتهای ظریف و مهم در جملهای کوتاه:«... روایی [= رواج] بازار زشتکاری و فریب زنان ساده به کارهای ناهنجار، همه با دست این گروه است که از نام یهودی گریزان و به بهائیگری سرافرازند...». این راز را مرحوم صبحی در حدود ۶۰-۷۰ سال پیش برملا کرده است و جالب اینکه این کار را امروز از طریق شبکههای ماهوارهای در بین خانوادههای ایرانی دنبال میکنند و موفق هم بودهاند! کمی به دور و برمان دقت کنیم و وضع زنان و دختران جامعه ، به ویژه آنها که تحت تأثیر ماهواره هستند را ببینیم! نمیگویم که قبل از ظهور ماهواره، زشتکاری و بی حیایی نبود بلکه میگویم به این گستردگی نبود!؛
ص ۴۴۶: مرحوم صبحی در حدود ۷۰ سال پیش به موضوعی اشاره میکند که در دنیای امروزی هم وجود دارد : « ... مردمی را مینگرید که میگویند در هر روزگاری ، خدا را پیکری نمودار شد ...» جالب اینکه چند هفتهی پیش هم نمونهی آن را در اینستاگرام دیدم و آن اینکه شخصی به اسم خانجانی گفته بود که برای هر دورانی خدایی وجود دارد و خدای قبلی یا دورهی قبلی پوسیده می شود! .
* برای خرید این کتاب از لینک زیر استفاده کنید:
اما حرف آخر : فاتحه و صلواتی قرائت کنیم و یا صدقهای بدهیم و ثواب آن را به روح مرحوم صبحی و تمام مؤمنین و مؤمنات طول تاریخ بشریت هدیه بدهیم و یا برای آرامش و آمرزش آنها دعا کنیم که هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی!
الْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
حبیب سهرابی
بیجار گروس
۱۴ آذر ۹۷