کتاب سیاحت درویشی دروغین
نام کتاب: سیاحت درویشی دروغین در خانات آسیای میانه
نویسنده: آرمینیوس وامبری
مترجم : فتحعلی خواجه نوریان
Voyages D’UN Faux Derviche Dans L’asie Centrale
by: Arminius Vambery
Traduit en Persan par : Fath-‘ Ali KHajeh - Nurian
نوبت و تاریخ چاپ: چاپ سوم ، ۱۳۶۵ ( چاپ اول، ۱۳۳۷ )
ناشر : شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
تعداد صفحات: ۵۶۰ صفحه.
اندازهی صفحات: وزیری
عکس: دارد
شابک: ندارد
* تاریخ ورود به کتابخانهی شخصی: ۱۴۰۰/۰۲/۱۹ از سایت کتابلازم ، ۹۵ هزار تومان.
* تاریخ مطالعه: مطالعهی اول از صبح روز جمعه ۱۴۰۰/۱۲/۱۳ تا
حوالی عصر یکشنبه ۱۴۰۱/۰۱/۲۱
* معرفی و بررسی:
بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
این کتاب ، خاطرات یک به اصطلاح شرق شناس یا در واقعیت جاسوس و نفوذی است که حدود ۱۶۰ سال پیش (۱۸۶۲ م.) از طهران تا سمرقند و بخارا و هرات و ... در زیر عنوان زبانشناسی و با پوشش درویشی مسلمان و پیرو فرقهی نقشبندیه، بازدید و مسافرتی داشته است. البته وقتی که کتاب را تمام میکنید متوجه میشوید که زبان شناسی فقط ادعا بوده و نویسنده بیشتر به فکر جمعآوری اطلاعات بوده تا زبان شناسی. نویسنده در صفحهی پایانی بخش اول مینویسد: «... میخواستم قبل از خاتمهی فصل ، گزارش مسافرتم را به مجمع جغرافیایی سلطنتی انگلیس تقدیم کنم ... ».
تاریخ مسافرت ،در زمان پادشاهی سلطان عبدالمجید در امپراطوری عثمانی و ناصرالدین شاه قاجار در ایران و به مدت ده ماه بوده است.
کتاب شامل دو بخش است : بخش اول شامل سفرنامهی نویسنده و بخش دوم شامل اطلاعاتی است که بیشتر آن مربوط به آسیای میانه است. همانقدر که بخش اول جذاب و خواندنی است ، بیشتر بخش دوم نچسب و خسته کننده است.
از مطالبی که در کتاب برایم جالب و ناراحت کننده بود وضعیت اسفبار ایرانیان شیعه که توسط قبایل ترکمن و گروهی معروف به قرقچی ،به جرم شیعه بودن از محل زندگی خود ربوده شده و به عنوان برده و گروگان و نوکر از آنان استفاده میشده و زندگی زجرآوری داشتهاند؛ به ویژه زنان شوهرداری که بعد از ربوده شدن مجبور به ازدواج با ارباب خود میشدند که وقتی این قسمتها از کتاب را میخواندم برایم غمانگیز بود و به عاقبت این جماعت فکر میکردم... . لعنت خدا بر ظالمان. شاید علت این مشکل، حکومت و کارمندان بیلیاقت حکومتی بودهاند! در فصل اول کتاب، نویسنده به هرج و مرج حکومتی و بند و بست های کارمندان اشاره دارد؛ جالبه ؟نه؟! ایران دقیقاً در ۱۶۰ سال پیش هم گرفتار دولت و کارمندان بیلیاقتش و مردم بیخیال بوده است. کاش همانطور که با تولد یک کودک، غذا خوردن و توالت را به او میآموزند، با همان دقت ، سواد تاریخی و خیلی چیزهای لازم دیگر را هم به او آموزش میدادند.
نکتهایی که از مطالب کتاب فهمیدم اینکه، در آن سالها تب شرق شناسی و مسافرت به شرق و فهمیدن وضعیت اجتماعی و فرهنگی و سیاسی مشرق زمین بسیار زیاد بوده است.
نویسنده در چند جا به خرید کتابهای خطی اشاره میکند،داشتم به این فکر میکردم آیا واقعاً در این همه کشورهای آسیایی که این خارجیها رفتهاند هیچ نویسندهای آن موقع نبوده که در نوشتههایش به حضور و رفتوآمد این خارجیها اشاره بکند، به ذهنم رسید که اگر در آن موقع کسی باسواد بوده و حرفی برای زدن و نوشتن هم داشته ، یا نوشتههایش در طول زمان به دلیل ناآگاهی سایر هموطنانش و نسلهای بعدی از بین رفته و یا اینکه آن را به این خارجیها فروختهاند و در هر دو صورت، آن نوشتهها از دسترس ما خارج شده است. برایم سخت است که در یک دورهایی ، این همه خارجی برای شناخت کشورهای شرقی دست به کار و پا به راه شوند اما در هیچ کتب و نوشتهی شرقی در مورد آنها مطلب درخور توجه و مهمی ذکر نشده باشد.
از نکات جالب دیگر اینکه نویسنده با ناصرالدین شاه هم ملاقات داشته در حالی که بیشتر مردم ایران از این موهبت نحس ، دستشان کوتاه بوده است!. برایتان جالب نیست که یک آدم بی سر و پای فرنگی با شاه ایران دیدار میکند که به درخواست شاه بوده اما رعیت این شاه از دیدارش محروم بودهاند؟
میتوان حدس زد که سفرها و ولگردیهای ناصرالدین شاه و خاطره نویسیاش را از این فرنگیها تقلید کرده است. همچنین میشود حدس زد اینکه خاک ایران و سرزمینهای ایران، به مرور کوچکتر میشده و از دست میرفته، به دلیل وجود چنین شاهان و چنان شرقشناسانی بوده است !.
یکی دیگر از نکات جالب کتاب این جمله هستش:« ... مسئلهی عجیب اینکه تمام فرق مختلف اسلام ... تماماً عادت دارند معایب خود را مورد انتقاد قرار داده و ریشخند نمایند و از مَلکات [= قدرت ] و استحقاق ملل غیر مُسلم تمجید و تکریم به عمل آورند. » ص ۴۹۶.
این یعنی از حدود ۲۰۰ سال پیش در مشرق زمین ، خودباختگی و تحقیر سنتهای خودی رواج داشته است ! .
نویسنده از اخلاق غربی و نژاد پرستی و توهین به شرقیها چیزی کم ندارد و چیزی هم کم نگذاشته است. او در جایی، سیاحان شرقی را ولگرد خوانده اما واقعیت این است که علاوه بر صفت جاسوسی و فضولی ، صفت ولگردی هم لایق خودش است؛ او در جایی دیگر ، حرکت برای زیارت را پرسهی مذهبی نامیده اما جاسوسی و جمعآوری اطلاعات توسط خودش را زبانشناسی و علم جا زده است! ... . برایم عجیب است که این جماعت غربی که به مستشرق و شرقشناس و خاور شناس معروف هستند و با دروغ و نقاب و جا زدن خود بعنوان مسلمان در مشرق زمین و در بین مسلمانان خود را جا زدهاند چگونه از اخلاق و تربیت حرف میزنند و جالب اینکه خودشان را هم در اخلاق و تربیت برتر میدانند. اوج جلبی و دروغگویی نویسنده و همچنین اوج داستان آنجاست که نویسنده ، یک نفر درویش مسلمان را از خیوه به قصد رفتن به مکه با خود همراه میکند اما سر از مجارستان در میآورند ؛ ای کاش امکانی وجود داشت که حرفهای این درویش همراه نویسنده را هم شنید و خواند، ای کاش.
فکر کنم شعری از حافظ است با این مضمون که چون بدش گفتی، نیکش را هم بگو: این کتاب شامل حقایقی از زمانهای نه چندان ایران و آسیای میانه که زمانی جزو ایران بوده میباشد و اطلاعات موجود در آن از جهاتی به درد بخور و مفید است .
و اما حرف آخر اینکه نباید فراموش کرد که « کرم از خود سیبه »؛ اگر این جماعت غربی در بین ما جای پا باز کردند به خاطر گشاد بودن و شل بودن عدهای از خودمان بوده است که امروز نمونهاش را در بین افراد بیاصل و نسب و هر جایی و به ویژه در بین خانوادههای ماهوارهای به وفور میتوان مشاهده کرد.
* مختصری از لغات:
ﮐﻠﻤﻪ : مهمیز
ﺗﺮﺟﻤﻪ :
آلتی فلزی که هنگام سواری بر پاشنۀ چکمه میبندند.
اخری: دیگر
موخرة الجیش: عقبدار، اصطلاحی نظامی که به قسمتی از واحد نظامی که از عقب نیروها حرکت میکند و مواظب عقب لشکر است.
ﮐﻠﻤﻪ : محمل
علت؛ سبب؛ انگیزه.
حسن سلوک: رفتار خوب
ﮐﻠﻤﻪ : مجوف
ﺗﺮﺟﻤﻪ :
آنچه میانش تهی شده باشد؛ میانتهی.
ﮐﻠﻤﻪ : حواصیل
ﺗﺮﺟﻤﻪ :
پرندهای آبچر با منقار بلند، گردن دراز، و پاهای دراز؛ غمخورک.
ﮐﻠﻤﻪ : مشوب
ﺗﺮﺟﻤﻪ :
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) آلوده شده ، آمیخته ، آشفته .
الْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
حبیب سهرابی
بیجار گروس
۲۱ فروردین ۱۴۰۱
www.habibsohrabi.blog.ir
http://habibsohrabi.blog.ir/post/175