🔏ڪٺابخانه‌ی خصوصےحبٻب سهرابـے

استفاده از مطالب وبلاگ فقط با ذکر صلوات حلال است

🔏ڪٺابخانه‌ی خصوصےحبٻب سهرابـے

استفاده از مطالب وبلاگ فقط با ذکر صلوات حلال است

🔏ڪٺابخانه‌ی خصوصےحبٻب سهرابـے

« بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ »
‹« اَللَّهُمَّ صَلِّ‌عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ‌مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ »›

🚨 هرگونه استفاده از مطالب این وبلاگ به شرط ذکر صلوات حلال است.

* برای دیدن تصاویر با کیفیت بهتر ، بر روی آن‌ها کلیک/لمس کنید و در ادامه دریافت نمایید.

* اندازه‌ی کتاب ( عدد بزرگ : طول کتاب ؛ عدد کوچک: عرض کتاب ):
رقعی ۱۴/۸ × ۲۱
وزیری ۱۶/۵ × ۲۳/۵
پالتویی کوچک ۱۰ × ۱۹
پالتویی بزرگ ۱۱/۵ × ۲۲
جیبی ۱۱ × ۱۵
نیم جیبی ۸ × ۱۱/۵
جیبی رقعی ۱۴ × ۱۰/۵
رحلی ۲۱ × ۲۸
رحلی سلطانی ۲۴ × ۳۳
خشتی بزرگ ۲۲ × ۲۲
خشتی کوچک ۱۹ × ۱۹

*** اصل ۲۳ قانون اساسی:
تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ‌کس را نمی‌توان به صرف داشتن عقیده‌ای مورد تعرض و موُاخذه قرار دارد.
_______«»_______

--------------------------
اَللَّهُمَّ صَلِّ‌عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ‌مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ

حرف‌های مهم
طبقه بندی موضوعی
نوشته‌های قبلی
آخرین نظرات
  • ۱۴ فروردين ۰۳، ۰۰:۳۰ - hassan
    good
پیوندهای مفید و لازم

۵۵ مطلب با موضوع «خاطرات و مقالات شخصی» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

امروز پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۰ ، اولین روز کاری‌ام در پارکبانی بود. طبق قرار قبلی با مهندس مختارزاده، ساعت ۴ بعدازظهر، رفتم شرکت. البته من زودتر رفتم و حدود نیم ساعتی معطل ماندم ( طبق همان اصلی که روز اول کاری، خوش قولی و علاقه به کار را نشان دهم). استرس روز اول را هم داشتم.
بعد از توضیحات مهندس، حدود ساعت ۵، به طرف داخل شهر ، با پراید مهندس، حرکت کردیم. اولین عکس را در همان شرکت جهت یادگاری با مهندس مختارزاده گرفتم.

من و مهندس مختارزاده


همراهمان پسری به اسم محمد بود که او هم مثل من تازه‌کار و شروع کارش بود. در بین راه، مهندس در مورد رابطه‌ی کاریمان گفت که رابطه‌ رفاقتی هستش نه کارفرما و زیردست. این روحیه برای کار ، روحیه‌ی خوب و یک ویژگی مثبت هستش و امیدوارم که رفتار پارکبان‌ها باعث تغییر روحیه اش نشود. ان‌شاءالله.
خلاصه ، خیابان آزادگان ،شروع کارم بود و آقا مازیار ، هم راهنمایی‌ام کرد. این هم عکس با آقا مازیار.

من و مازیار

 

اتفاقات امروز: یکی عصبانیت یک راننده آژانس بود که فکر می‌کرد مقصر مشکلاتش من هستم. نفر بعدی هم گل‌فروش روبروی نیروی انتظامی بود که جلو آمد و گفت: قنطراتی (=پیمانکار) گرفتیش؟ تا حالا چند بار نوشتی. گوش نداد اما جوابش این بود که چه یکبار و چه صد بار بنویسم پولش تغییری نمی‌کند و همان یکبار محسوب می‌شود. خلاصه اینکه جوانی آمد و توضیحاتی داد. نمی‌دانم چکاره بود ،فکر کنم از بچه‌های راهنمایی و رانندگی بود. البته من هم متوجه شدم که اشتباه کرده‌ام و ماشین‌های خدماتی، تاکسی و ماشین‌های پلیس و امثال اینها را ثبت پلاک نکنم. همچنین متوجه شدم که دور میدان فاضل گروس هم به پارکبان مربوط نیست .
دوم اینکه در جلوی بانک توسعه تعاون( قسمت شمالی خ.آزادگان) جوانی با دو خانم که همراه هم بودند درگیری لفظی پیدا کردند و کار به دست بلند کردن جوان، روی یکی از خانم‌ها کشید و مردی از ماشینش پیاده شد و آن‌ها را به کلانتری آنطرف خیابان برد؛ فکر کنم با هم آشنایی داشتند. آن خانم دیگر هم سوار پژویی شد و ... . دعوا سرِ چی بود و چی شد نمی‌دانم...
امروز خسته شدم و هوای بعد غروب هم خنک و سرد بود و من که کم لباس پوشیده بودم ، سردم شد. خیلی سردم شد. البته یادم رفت که بگویم که مهندس، یک کلاه و یک کاور و یک دستگاه کارت خوان و شارژش را تحویلم داد.

ملزومات پارکبانی


 ساعت ۸ شب هم مهندس آمد و به عملکرد امروزمان نگاهی کرد؛ من و مش احد و مازیار و همان پسر جدید محمد.
این هم عکس اولین فعالیتم برای یادگاری:

اولین درآمدم در پارکبانی

ان‌شاءالله که به لطف خدا کارمان دوام و توسعه داشته باشد و تمام بیکاران صاحب کار شوند و آدم‌های بی منطق هم صاحب منطق و فهم شوند.
با تشکر از شرکت داده‌پرداز رایا پارک

الحمدالله رب العالمین
حبیب سهرابی
بیجار گروس
۲۶ فروردین ۱۴۰۰

  • حبیب سهرابی / Habib Sohrabi

نام کتاب: کتاب صوتی فرار من از کره شمالی
نویسنده: یون سون کیم
منبع دانلود : نرم‌افزار ایران صدا

مدت زمان: ۱:۵۱:۲۱

* تاریخ شنیدن: ۹۹/۰۵/۱۰ جمعه

* معرفی و بررسی:

بسم الله الرحمن الرحیم

این کتاب ، خاطرات یک دختر فراری از کشور کره شمالی به دلیل قحطی و گرسنگی است. خودش می‌گوید که سیاسی نیست و فقط به دلیل گرسنگی و قحطی از کره شمالی فرار کرده است. 
شاید بی لیاقتی و بی‌تدبیری مسئولان کره شمالی را با بی‌لیاقتی و بی‌تدبیری مسئولان کشور خودمان شبیه و حتی یکی دانست که فقط صدا دارند و فاقد عمل هستند البته برای همین تولید صدا هم حقوق و مزایای خوبی می‌گیرند؛ کم و زیادش اصلأ مهم نیست!

لعنت خدا بر ظالمان
حبیب سهرابی
بیجار گروس
۹۹/۰۵/۱۱


www.habibsohrabi.blog.ir
http://habibsohrabi.blog.ir/post/87

  • حبیب سهرابی / Habib Sohrabi

به نام خدا

شنیدم مفت‌خوری در تهران گفته: اینهایی که ماسک و وسایل بهداشتی را احتکار می‌کنند و با چند برابر قیمت به مردم می‌فروشند، این پولها چطور از گلویشان پایین می‌رود؟!. 

متعجب شدم از این حرف! . می‌خواستم به ایشان و همفکران و هم‌پیاله‌ای‌های ایشان بگویم : بین جماعت شما و این جماعت محتکر ماسک تفاوتی نیست !!!؟ همانطور که شما شغل دولتی ، استخدام فرزندان و اقوام و سفارش‌شده‌ها ، و مشاغل و مناصب و مزایای حکومتی را به صورت مادام‌العمر و نسل به نسل در بین خود احتکار کرده‌اید و پولش هم راحت از حلقومتان پایین می‌رود این پولها هم راحت از حلقوم این افراد پایین می‌رود. شما که عیب این افراد را می‌بینید چطور عیب خود را نمی‌بینید؟!!!. دیگه دیگ به دیگ که نباید بگه روت سیاه! 

همانطور که شما به هر بهانه‌ایی و به صورت غیرمنطقی حقوق اقوام و فرزندانتان را بالا می‌برید کاملا طبیعی است که این افراد هم قیمتها را به هر بهانه‌ای بالا ببرند!. ای کاش به جای اینکه حقوق اقوام و فرزندانتان را زیاد می‌کردید قیمتها را کاهش می‌دادید تا همه‌ی مردم به یک اندازه از زندگی لذت ببرند! ، همین احتکار ماسک و دستکش و الکل و سردرآوردن آن در بازار سیاه نشان داد که همه چیز دست خود شماست و اگر بخواهید می‌توانید قیمتها را ثابت و حتی کاهش دهید! شاید بپرسید : با کدام سند این حرف را میزنی؟ می‌گویم : چطور محصولات کارخانه‌هایی که می‌گویید چند شیفت مشغول کارند در هیچ کجا یافت نمی‌شود و سر از بازار سیاه درآورده؟! مگه دست شما نبود پس آنجا چکار می‌کند؟! پس همه‌چیز دست خود شماست و تمام گرانی‌ها هم زیر سر خود شماست!.

حالا باید پرسید چرا به جای کاهش قیمتها، حقوقها را افزایش می‌دهید تا همیشه! و به صورت ابدی ، عده‌ایی در رنج و عذاب و مخارج عادی زندگی گرفتار باشند و عده‌ایی سرخوش از افزایش حقوق ؟! آیا این کار حفظ فاصله‌ی طبقاتی به صورت عمدی نیست‌؟!!!

چه خوش گفته‌اند: زمستان میره و روسیاهی به ذغال میمونه. 

 

لعنة الله علی الظالمین

حبیب سهرابی

بیجار گروس

۳:۴۵ بامداد 

۹۸/۱۲/۱۴

 

  • حبیب سهرابی / Habib Sohrabi

نام کتاب: ماهیت زلزله ( اقدامات قبل ، حین و بعد از وقوع آن )
مؤلفان : دکتر غلامرضا پورحیدری ، دکتر سیده زیبا ایوبیان ، اشرف سادات موسوی

Nature of Earthquake ( Measures : Before , During & After )

نوبت و تاریخ چاپ: چاپ چهارم ، بهار ۱۳۹۰ ( چ.اول ۱۳۸۶)
ناشر : مؤسسه آموزش عالی علمی کاربردی هلال ایران
تعداد صفحات:  ۴۸ صفحه.
اندازه صفحات: ۲۱×۱۱
عکس : دارد
شابک: ۹۷۸-۹۶۴-۲۷۸۰-۱۲-۹  | ISBN : 978-964-2780-12-9

* محل نگهداری کتاب: کتابخانه‌ی هلال احمر شهر بیجار

* تاریخ مطالعه‌ : مطالعه‌ی اول در بعد از ظهر روز شنبه ۹۸/۱۰/۰۷ در کشیک اداری


* معرفی و بررسی:
بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
این کتاب به صورت خلاصه و جمع‌وجور به معرفی زلزله و اصطلاحات مربوط به آن می‌پردازد که برای تحقیق در مورد زلزله‌شناسی مفید و مناسب است. البته به طور خیلی خلاصه به اقدامات قبل و هنگام و بعد از زلزله هم اشاره نموده است.
پنجم دی‌ماه به مناسبت زلزله دلخراش بم در سحرگاه ۵ دی ۱۳۸۲ به نام « روز ملی ایمنی در برابر زلزله » نامگذاری شده است؛ به همین مناسبت در روز پنج‌شنبه ۹۸/۱۰/۰۵ در ساختمان « شهر کتاب » واقع در خیابان شهدا ، در مسیر مسجد قائم ، و در ساعت ۵ شب مراسمی برگزار شد که در آن حدود ۱۰ نفر مرد و تعداد زیادی خانم شرکت داشتند و از طرف رییس سازمان هلال‌احمر شهر بیجار هم به بنده مأموریت داده شد که در این مراسم حضور یابم و در حدود ده دقیقه‌ای درخصوص اقدامات قبل و هنگام و بعد از زلزله، برای حضار صحبت و اطلاع‌رسانی داشته باشم. بامزه اینجا بود که نمیدانستم شهر کتاب در کجا قرار دارد! و بعد از پرسیدن از دونفر از همشهریان عزیز، موقع به مکان‌یابی آنجا شدم...  خلاصه نشد که حضار موفق به شنیدن بیانات بنده بشوند و همین مراسم و آمادگی برای این مراسم ، بنده را مجبور و یا موفق به خواندن این کتاب نمود و خلاصه‌ی مطالبی که قرار بود در این مراسم به گوش حضار برسانم عبارت بود از:
+ چرا آموزش ببینیم؟ اولین کسی که در حوادث و قبل از رسیدن نیروهای امدادی به خانواده کمک می‌کند ، ما هستیم . برای کمک به عزیزانمان باید بدانیم چه کاری انجام بدهیم ، لذا اولین گام برای هر کمکی، دانستن و آموزش دیدن است.
+اقدامات ایمنی در مقابله زلزله از زلزله جلوگیری نمی‌کنید اما باعث کاهش جراحت و مرگ و میر و خطرات جدی ناشی از زلزله می‌شود.
+ زلزله، به خودی خود ، کمتر و به ندرت عامل مرگ و میر می‌باشد . آن چیزی که موجب مرگ و میر و جراحت می‌باشد : آسیب دیدن افراد در حین خروج از ساختمان ، ریزش آوار و دیوار و شیشه ، سقوط اجسام سنگین و مشکلات بعد از زلزله مثل بیماری یا سرما و امثال اینها می‌باشد.
+ اقدامات قبل از زلزله: مهم‌ترین اقدام، آمادگی ذهنی و سپس  آموزش و یادگیری و تمرین است . بعد ، تهیه‌ی یک بسته‌ شامل وسایل ضروری ( اصطلاحا بسته‌ی نجات ) مثل چراغ‌قوه، غذای کنسرو شده، دارو ، رادیو و باطری ، آب و امثال اینها. بعد، مشخص کردن یک مکان ( مثلا خانه‌ی یکی از اقوام ) برای مواقع ضروری و یا حوادث برای اطلاع از هم . بعد، ایمن سازی و مقاوم سازی ساختمان ، یا ساختن یک اتاق امن برای مواقع ضروری ، یا مشخص کردن مکانها و ستونهای امن خانه . و ...
+ اقدامات حین زلزله: در خانه ← پناه گرفتن در مکانهای امن خانه ؛ در بیرون← ماندن در فضای باز به دور از ساختمان و پل و تیر چراغ برق و ... ؛ در ماشین← توقف سریع در فضای باز به دور از پل و ساختمان و تیر چراغ برق و ماندن تا پایان زلزله در ماشین.
+ اقدامات بعد از زلزله: خویشتنداری و حفظ روحیه ، مراقب پس لرزه‌ها باشید ، قطع کردن برق و آب و گاز با توجه و دقت در شرایط، دور شدن از مناطق آسیب دیده مثل ساختمانهای تخریب شده، همکاری با نیروهای امدادی و پلیس و ... ، دقت در رعایت مسائل بهداشتی و شیوع بیماری . 
اگر در زیر آوار مانده‌اید: کبریت و فندک روشن نکنید. با ضربه زدن پشت سر هم به دیوار ، لوله و یا سوت زدن و در نهایت با فریاد زدن، امدادگران را از موقعیت خود آگاه کنید. دهانتان را با پارچه بپوشانید.

والسلام علیکم

الْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعَالَمِین
حبیب سهرابی
بیجار گروس
۹۸/۱۰/۰۷

www.habibsohrabi.blog.ir
http://habibsohrabi.blog.ir/post/75

کتاب ماهیت زلزله

 

  • حبیب سهرابی / Habib Sohrabi

بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

تلویزیون را که باز می‌کنم ، رئیس‌ دولت ، جناب آقای روحانی ، نگران کارمندان دولت هستند: قیمت ها افزایش یافته و کارمندان حقوقشان ثابت است! ؛ جناب نوبخت، خبر از افزایش حقوق کارمندان دولت می‌دهد ؛ رییس قوه‌ی قضائیه ، حضرت آیت‌ا... آملی لاریجانی هم نگران وضعیت زندگی کارمندان هستند!..‌. . آخه شما سهمیه‌دارهای مفت‌خور نمی‌فهمید کارمندان دولتی، که حقوقشان برای خود و همسرشان ،مادام‌العمر است، بیمه و دفترچه و موقعیت و شخصیت اجتماعی‌اشان مادام‌العمر است چه نیازی به این همه دلواپسی دارند؟!

جالب اینجاست که کارگران شرکتی و قراردادی به حال خودشان رها شده‌اند و تا جیغ نکشند کسی به فکرشان نیست. حالا فکر کنید به حال و وضع کارگران روزمزد و فصلی و بیکاران دست فروش و بیکاری مثل من.


امروز دوشنبه دوازدهم آذرماه سال نودوهفت برای دومین بار به داروخانه‌ی بیمارستان دولتی بیجار مراجعه کردم. فرمودند که با بیمه‌ی سلامت قرارداد نداریم و مقصر هم بیمه سلامت است که قرارداد نمی‌بندد... ! بنابراین هیچ داروخانه‌ای در شهر بیجار با بیمه سلامت قرارداد ندارد! حالا فکر کنید به وضعیت آن بدبختی که تنها دفترچه‌ی‌ بیمه سلامت دارد و گرفتار درد و مرض هم هست و باید دارویش را آزاد بخرد ، تازه آن هم نه به قیمت جهانی بلکه به لطف دولت مفتضحه‌ی حسن روحانی به چند برابر قیمت واقعی!... .

فقط قصد سؤال دارم :اگر انقلاب ایران ،مردمی بوده و حکومت، جمهوری‌ست پس چرا بقیه به حال خود رها شده‌اند و فقط عده‌ای سهمیه‌ای و گروه خاص از فواید آن استفاده می‌کنند؟ این چه جور انقلاب عمومی‌ست که مزایایش خصوصی‌ست؟!!! 

چرا حقوق مادام‌العمر، درمان رایگان ، امکانات و مزایای حکومتی و دولتی و هر چیز خوب ، فقط حق عده‌ایی خاص است؟!!! 

چرا هزینه‌های دولت را همه‌ی مردم می‌پردازند اما لذ‌تهایش فقط مخصوص عده‌ای نظرکرده است؟.


لَعْنَةُ اللّٰهِ عَلَى الظَّالِمِینَ

حبیب سهرابی

بیجارگروس

۹۷/۰۹/۱۲

  • حبیب سهرابی / Habib Sohrabi

بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

* چرا این بخش‌نامه صادر شد؟

* ماجرا از کجا شروع شد؟


به گزارش روز سه‌شنبه ایرنا، این بخشنامه سیزده آبان امسال به باشگاه‌های کوهنوردی ابلاغ شده است و در آن آمده است: «... گزارش‌های متعدد اهالی محترم روستاهای منتهی به مناطق  کوهنوردی و درخواست‌ها و شکوائیه‌های همسران بانوان متأهل و خانواده‌های خانم‌های مجرد ، مبنی بر گسترش روزافزون فعالیت‌های به اصطلاح ورزشی با عناوین تورهای طبیعت گردی، کوه پیمایی و ... به صورت مختلط که با برنامه‌های هدفمند یا کسب درآمد نامشروع ، نسبت به ترویج بی‌بند و باری اخلاقی، کشف حجاب بانوان و رواج بی حیایی و بی قیدی و ... صورت می گیرد، منجر به ارتباطات غیراخلاقی و نامشروع مردان و زنان گردیده و فرهنگ و ریشه اصیل ایران، اسلامی و بنیان خانواده ها را هدف قرار داده است.»

در بند دوم این بخشنامه اعلام شده: «در جهت رعایت ماده هزار و صد و پنج قانون مدنی و نیز فتاوای علمای دین، برای صیانت از بنیان و اساس خانواده ها، اجازه همسر برای شرکت خانم های متاهل و اجازه ولی قهری برای خانم های مجرد و نوجوانان تا سن بیست سال الزامی است.»


 * نتیجه اینکه : 

🔹فقط چهار دسته از صدور این بخش‌نامه ناراحت شده و می‌شوند: افرادی که به اصول خانواده، بی‌قید هستند ؛ خانم‌هایی که برای همسرشان ارزش اجتماعی قائل نیستند؛ مردان و زنان فاسدی که با این بخش‌نامه ، کیف‌شان ناکوک می‌شود ؛ افرادی که با این بخش‌نامه ، تیرشان برای ویران و ناپاک کردن خانواده‌ی ایرانی به سنگ می‌خورد!

🔹صدور این بخش‌نامه به معنای توهین و تحقیر بانوان نبوده بلکه برخی خانم‌های بی‌اخلاق و کم ظرفیت ، عامل اصلی برای صدور این بخش‌نامه بوده‌اند! تا حرمت بانوان ورزشکار حفظ شود.

🔹این بخش‌نامه برای مجزا نمودن بانوان ورزشکار از خانم‌های هرزه و ولگردی‌ست که از جهان فقط لذات جنیستی را می‌فهمند! 

🔹این بخش‌نامه برای احترام به بنیان خانه و خانواده و حقوق پدر و مادر بر فرزند و حقوق همسرها بر یگدیگر صادر شده است!

🔹این بخش‌نامه برای احترام به ورزش و ورزشکار و محیط ورزشی صادر شده و باید ورزشکاران - الخصوص بانوان  ورزشکار - از این بخش‌نامه حمایت نمایند وگرنه در جرم و گناه ورزشکارنماها شریکند! چرا که «سکوت» در مقابل  ظلم و گناه به معنای شراکت در آن ظلم و گناه است.

* و اما تأسف؛ تأسف از اینکه چرا در حکومت اسلامی ، تاکنون این قانون مدنی اجرا نشده است ؟

 تأسف از اینکه چرا مسئولین مربوطه به جای تأیید و تأکید بر این بخشنامه و دفاع از آن، درصدد تکذیب و تخریب آن برآمده‌اند در حالی‌که از بیت‌المال مسلمین حقوق می‌گیرند اما برای جامعه‌ی مسلمین دل نمی‌سوزانند!؟

تأسف از اینکه مسئولینِ حکومت منتسب به اسلام، از اجرای احکام اسلام ناتوان و هراسان هستند! 


** منظور از این نوشته توهین به بانوان خراسان رضوی نیست.

حبیب سهرابی

بیجار گروس

۲۴ آبانماه ۱۳۹۷

بخشنامه اجازه همسر برای کوهنوردی در خراسان رضوی


الْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ و  لَعْنَةُ اللّٰهِ عَلَى الظَّالِمِینَ

  • حبیب سهرابی / Habib Sohrabi

بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ


  برخی دنیا را انتهای آمال و آرزوها قرار داده‌اند و نمی‌دانند که دیر یا زود عازم جهان دیگر خواهیم شد و باید پاسخگوی اعمال و ظلم و اذّیت و رنجهایی که به دیگران خصوصا ًهمسر وارد کرده‌‌ایم ، باشیم، گرچه سنت‌های الهی در همین دنیا هم تلافی می‌کند و تقاص بدی را پس خواهیم داد و کائنات در قبال ناجوانمردی ساکت نیست : « .... کسی را امروز له می‌کنی و دو گام جلوتر له می‌شوی ، این قانون الهی است.... » . 

برخی زندگی زناشویی را با میدان نبرد و دشمنی و سوءاستفاده اشتباه گرفته‌اند، چون مهارت‌های زندگی و حل‌مسأله را یاد نگرفته‌ایم و صبوری و تحمل و تلاش برای حفظ زندگی بی‌ارزش شده است... .

کاش یاد می‌گرفتیم "باهم بسازیم" .

 با «سازش و صبوری و عشق» می‌توان زندگی شیرینی را رقم زد. دلِ خوش برتر از پول و لذات زودگذر است....

آقایان و خانم‌های متأهل، با احترام به همدیگر ، نشکستن غرور و حرمت همدیگر ، حفظ آبرو و رازهای همدیگر و رعایت مسائل اخلاقی مراقب زندگی مشترک باشیم ؛ شگفتا! از رواج برخی موارد نابودکننده‌ی زندگی ...خیالاتی که مرگ یا " هادم اللذات" همه را بی‌سرانجام می‌گذارد و فقط افسوس و ننگ می‌ماند و وزر و وبال آخرت .... 


 محبت کنید، ببخشید ، کینه‌ورز نباشید، قدردان باشید، دلِ شریک زندگیتان را گرم و برای حفظ کانون گرم خانه تلاش کنید، ضرر نمی‌کنید.

خانم‌ها با « مردهای دیگر » خصوصاً دوست شوهرتون درددل نکنید! از قدیم گفتن:« دوستِ مرد ،دزد زنه و دوستِ زن دزد مرده»، لابد یه چیزایی دیده بودن که گفتن! . به همین اخبار روزنامه‌ها دقت کنید که خیانت‌ها درهمین ارتباطات با دوست نزدیکِ مرد یا زن رخ داده و آخرِ کار به قتل حداقل یکی از سه طرف کشیده شده...  به مردان نامحرم هرقدر ظاهرالصلاح و بامحبت و دلسوز اعتماد نکنید اینها گرگند در لباس انسان. 

لازم نیست با همکاران مرد، از فاصله‌ی «یک وجب» و «چشم تو چشم» ، سلام و احوالپرسی و قربان‌صدقه کنید. همکار فقط هم کارمان است نه بیشتر! ؛ لازم نیست جمله‌ی « قربان شما » را بگویید! ؛ قربان شما مخفف جمله‌ی « من قربان شما بشوم» است ! ، ببخشید ! چرا شما باید قربان یک مرد نامحرم بشوید؟! شاید بگویید : این فقط یه خوش و بش است بدون توجه به معنی آن!؛ ببخشید ! شما از کجا مطمئنید که طرف مقابل هم ،همین برداشت را دارد؟!... (بگذریم که بعضی‌ها همین قربان شما را خیلی غلیظ و بلند هم می‌گویند!)

هر کسی جایگاهی دارد ؛ با دیگران در اندازه‌ی جایگاهشان معاشرت کنیم.  «گرم گرفتن» با نامحرم نشانه‌ی آداب معاشرت نیست! بلکه نشانه‌ی شخصیت شما‌ست!... .

 بیایید دشمن اخلاق و خانواده و خودمان نباشیم!.


اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد

* منبع: سایت اینترنتی « خبر آنلاین» با کمی خلاصه و اضافه.



  • حبیب سهرابی / Habib Sohrabi


بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ


بعضی دردها هست که می‌خواهی کم‌کم فراموشش کنی به این امیّد که دیگر در آینده تکرار نشوند اما با شنیدن یا دیدن و یا فهمیدن یک مطلبی، دوباره دردها سر باز می‌کنند...

یکی دو شب پیش بود که از خبر شبکه‌ی سه شنیدم که یک جوان معلول ترکیه‌ای ، کتاب‌هایی را که مردم، داخل زباله و آشغالی انداخته‌اند را جمع‌آوری می‌کند و بعد از تمیز کردن و ضدعفونی کردن برای فروش در معرض دید عموم قرار می‌دهد و کارش به مرحله‌ای رسیده است که قصد دارد برای جاهایی که کتابخانه ندارند، کتابخانه تشکیل بدهد... وقتی این خبر را شنیدم تأسف خوردم ( می‌فهمی تأسف یعنی چه؟ ) ، تأسف خوردم که در همین شهر بیجار ، به دستور ریاست کتابخانه‌های عمومی شهرستان! ، کتابهای موجود در  انبار کتابخانه‌های عمومی را ، خمیر می‌کنند! ... کتاب‌هایی که با پول بیت‌المال مسلمین تهیه شده، کتاب‌هایی که سرمایه‌ی شهر و نسل‌های آینده هستند(یا درست اینکه بودند).

 حالا می‌فهمید چرا باید از ترکیه ، کود انسانی وارد کنیم؟ 

تفاوت یک جوان معلول و معمولی ترکیه‌ای را با یک جوان مسئول و کتابدار نمونه‌ی ایرانی احساس می‌کنید؟ 

یه کم (ببین یه «کم»)، به کار اون جوان ترکیه‌ای و کار کتابخانه‌های عمومی شهر بیجار فکر کن، ببین حالت گریه و غم بهت دست نمیده!

واقعا آن جوان ترکیه‌ای نمی‌فهمد که با خمیر کردن کتاب‌ها ، زودتر به سود می‌رسد تا با انبار کردن و فروش جلد به جلد کتاب‌ها؟ آن جوان عادی ترکیه‌ای چه چیزی می‌فهمد که یک رئیس کتابخانه‌ی عمومی در ایران آن‌را نمی‌فهمد؟! 

جدی حالا فهمیدید چرا « کود انسانی ترکیه» با ارزش است؟ کشوری که یک فرد معمولی در آن از یک رئیس در ایران ، بیشتر می‌فهمد!

حبیب سهرابی

بیجار گروس

۹۷/۰۱/۱۴



  • حبیب سهرابی / Habib Sohrabi

به نام خدا

بعضیارو دیدید که یه کتاب درسیو تو یه سال با معلم و حضور در کلاسهای تقویتی و استفاده از کتاب‌های کمک درسی امتحان میدن و آخر سر هم به زور تقلب یه ۱۰ یا ۱۲ می گیرنو قبول میشن اما همین بعضیا بدون خوندن حتی یه بار قرآن و یا یک کتاب مذهبی, یهویی منتقد دین میشن و نظریه‌پرداز در نابودی دین و مذهب؛ و سریع هم ژست آدم‌های همه‌چی‌دان به خودشون میگیرن؟ میشه فقط به خاطر داشتن یه بشقاب روی پشت بام « استاد همه‌چی‌دان » شد؟!

به نظرتون اگر یه روز بشقاب و دیش و رسیوری اختراع بشه و طوری باشه که اونو رو پشت بام هر خونه‌ای بذارن، فرت و فرت از اون خونه، اختراع و ابتکار صنعتی و علمی بیرون بزنه، کشورهای غربی و اروپایی اجازه میدن از این بشقاب و دیشها استفاده کنیم یا به خاطر خطرناک بودنشون تحریمون می کنن؟!

عکس‌نوشته

حبیب سهرابی

بیجار گروس

۱۳۹۲/۱۲/۰۶

  • حبیب سهرابی / Habib Sohrabi

به نام خدا 

صبح با هر بدبختی و التماسی بود ۶ روز مرخصی گرفتم.

 امروز اولین روز آن گذشت.

یاد روزهایی که با زاهد بودیم و دوستی‌هایمان و آن بی‌غمی‌ها و باشگاه رفتن‌ها افتادم؛ زاهد تاکنون دو بار زنگ زده و احوالم را پرسیده. الان هم با مهدی عزیزیان دوستی گرمی داریم ان‌شاءالله که این دوستی به سلامت و آینده‌دار باشد. راستش را بخواهید مهدی عزیزیان تنها کسی است که تاکنون با او دوستی باصفایی داشته‌ام گرچه گاهی بینمان شکرآب می شود اما یکی دو ساعت بیشتر طول نمی‌کشد.

با وحید و سجاد در ورودی زندان

عکس بزرگ ( من، وحید ، سجاد جلیلوند در راه پله برجک و دژبانی) + عکس کوچک ( من و مهدی در دژبانی)

 

قرار است که چند روز دیگر ارشد دژبان بشوم و الان هم دژبان هستم و درجه های سرباز دومی‌ام را چسبانده‌ام.

 در آسایشگاه هم تخت و هم کمد گیر آورده ام. الحمدلله .


حدود یک هفته پیش یک ماشین ریش تراش روسی به قیمت ۱۴,۵۰۰ تومان خریدم. امروز هم بعد از ظهر رفتم بازار و یک کلاه پشمی خریدم ۸۰۰ تومان و دو بار هم ساندویچ بندری خوردم. 


حدود یکماه پیش ۱۰ نفر نیروی جدید آمد به نام های فاتح احمدی ( که همین امروز به پروژه گاوداری رفت) ، ناصر قادرپور ،حمید بیات غیاثی، محمد قاسمی، مرتضی بیگلر، رشید صیدی، امیر ستاری و محسن قیصری و سه نفر هم پاسیار جدید آمد: کرمی ،حیدری و ؟


ساعت ۸:۱۰ دقیقه شب است. در خانه مشغول خوردن میوه هستیم. تلویزیون سیاه و سفید روی طاقچه اتصال دارد گاهی روشن و گاهی خاموش میشود و حالا هم خاموش شد .

عیدی سال ۱۳۸۵ رئیس زندان بیجار



©www.habibsohrabi.blog.ir



  • حبیب سهرابی / Habib Sohrabi


شنبه، ساعت پنج دقیقه به هشت شب.

 مرخصی ۲۴ ساعته.

 امروز صبح از ساعت ۸ تا ۱۰ کمک دژبان احسان خانزاده بودم. ده نفر نیروی جدید وارد زندان شدند.

 ساعت ده مرخصی گرفتم و به عینک فروشی فرزاد رفتم، بسته بود بعد به عینک فروشی‌ای در طبقه سوم پاساژ محراب رفتم و پیچ عینکم را که در آمده بود درست کردم؛ دیشب با وحید آینه (بچه قروه دوره ۹۷)که ارشد سربازان است شوخی میکردم درآمد و شیشه‌ی عینکم افتاد؛ بعد از درست کردن آن به آرایشگاهی روبروی اداره پست رفتم و موی سرم را با ماشین شماره دو زدم .

 با وحید و آشپز

( عکس بزرگ: با وحید آیینه، دقیقاً جلوی در حمام آسایشگاه سربازان)


چند روزی است ریش هایم را کوتاه نکرده ام، یک ماشین ریش سه تیغ لازم است تا ریش‌هایم را که همیشه در حال رشد است کوتاه نمایم.

 بعد از ظهر ساعت ۴ لباسهایم را بردم اتو زدم و دنبال ماشین سه تیغ هم گشتم، بهترین آنرا که مادام العمر است قیمت کردم، جان تو ۴۰ هزار تومان ناقابل.

 بگذریم.


به دنیای لاک پشت ها برویم ، معروف ترین جوک لاک پشت را که از فریدون (پسر دایی‌ام) یاد گرفته‌ام برای اکثر بچه های آسایشگاه گفته‌ام.

 اما جدیدترین ماجراهای لاک پشت: 

۱. یک روز یک لاک پشت میره مجلس ختم یک لاک‌پشت خسیس، واسه‌اش چایی میارن و قند نمی دن، بهش میگن : اون کله‌قندی که از سقف آویزونه‌رو نگاه می کنی و چاییتو کوفت می کنی؛ این لاکپشت هم یه نیم ساعتی به کله قند خیره میشه، طرف میاد یه پس گردنی بهش میزنه و میگه : عوضی گفتم چایتو بخور یا چای شیرین کوفت کنی ؟ 

۲‌. در حیاط تیمارستانی دکتر متوجه شد عده‌ای از بیماران سر خود را روی زمین گذاشته اند و روی زمین فشار میدهند و یک لاک پشت هم ایستاده و پرتقالی در دست دارد. دکتر جلو رفت و علت را پرسید ،لاک پشت گفت: من خط روی زمین کشیده ام و قرار است هرکس از زیر آن رد شد این پرتقالو جایزه بگیره. 



©www.habibsohrabi.blog.ir

  • حبیب سهرابی / Habib Sohrabi



امروز یکشنبه ۶/ ۹ /۸۴ ساعت ۴:۲۰ .


امروز ساعت حدود ۱۰ از زندان بیرون آمدم با پاسیار دوم غلامحسین دارابی که اسلحه‌دار است به چاپخانه رفتیم و فیش های چاپ شده را گرفتیم و در جلوی زندان از هم جدا شدیم.الان هم می خواهم بیرون بروم اما کلاه شخصی‌ام را شسته‌ام و هنوز خشک نشده ... .

قسمت دفتری

( من، وحید آیینه، پاسیار دارابی ، اتاق اداری بالای دژبانی )

حدود یک هفته است که در دژبانی زندان بیجار پست میدهم، جای خوب و گرمی است و برای زمستان مناسب است به جز اینکه مرخصی های آن ۲۴ ساعت نیست و کمتر از آن است و دو سه روزی ۸ ساعت است؛ امروز هم به همین خاطر کمی که نه تا حدود زیادی عصبانی بودم ، شنبه نوبت مرخصی‌ام بود اما امروز آمدم مرخصی .

یک هفته پیش گلنگدن یکی از اسلحه‌ها در پست یک نیروی جدید (دوره ۱۰۳ ) به نام افشین الله‌کرمی که بچه‌ی بیجار است گم شد و تا حالا هم پیدا نشده ؛ حدود چند وقت پیش هم هنگامی که در پست برجک بودم و پست را به مهدی رسولی تحویل میدادم مرمی یکی از فشنگ‌ها در آمد . . .


©www.habibsohrabi.blog.ir

  • حبیب سهرابی / Habib Sohrabi

بسمه تعالی

 ۱۶ /۸/ ۸۴ دوشنبه ساعت ۶:۲۰ شب.

 از دیروز بین من و مهدی عزیزیان به اصطلاح شکر آب شده. بحث بر سر نگهبانی برجک بود ؛ من دو روز پشت سر هم در این محل پست بوده‌ام و مهدی خودسرانه لوحه های پستی را دستکاری کرده و نام من و خود را با هم جابجا کرده بود . ارشد که وحید آیینه (بچه قروه) است موضوع را مورد بررسی قرار داد ، بحث به حفاظت اطلاعات و سید احمد بیاتیان کشید و مهدی لغو مرخصی شد ، این نتیجه بود.( مهدی به خاطر وضعیت روحی خاصی که دارد هر سه روز یکبار به مرخصی میرود و ما هر ۵ روز ).

موضوع لغو مرخصی او برایش ضربه روحی شدیدی بود و او تمام این ها را از چشم من می بیند .


اما بحث اصلی که این مطالب را نوشتم: امروز همین که مرخصی گرفتم و خانه آمدم لباس هایم را عوض کردم و دفترچه حساب بانک ملت را بردم، حالا بماند نیم ساعتی دنبال کلید های کمدم گشتم ، بعد رفتم و دوبار پشت سرهم ۱۹ هزار تومان پول گرفتم و همراه با ۳۰ هزار تومنی که پدرم برای خرجی داده بود و جمعاً ۴۸ هزار تومان پرداختم و یک دوربین زینیت که دوربین نیمه حرفه‌ای است را از طبقه دوم پاساژ مهراب خریدم .


بچه های آسایشگاه سربازان زندان بیجار :

حمید موسوی ، سجاد جلیلوند (تویسرکان)

 حسن محمدی، مهدی صالحی ، سعید مقدمی ، علی صالحی (زنجان)

 مهدی صالحی( کرج )

 مهدی علیزاده (تهران)

 امیر خدابنده‌لو، مهدی عزیزیان، احسان خانزاده ،منوچهر شریفیان، مهدی آقامرادی ،علینقی غلامزاده ،فردین دردوز ، مهدی رسولی، زاهد گل‌محمدی، عمید قدیمیان (بیجار)

وحید آیینه (قروه)

 عباس کرمی، محمد سعادتی، عباس علی نژاد ،قاسم عسگری و دو نفر دیگر .

پاسیار ها : احمدی، حبیبی، سالاروندیان، نوروزپناه ،غلامپور و گروهبان صادق‌پور و ستوان سوم اردلانی.

کارمندان : رجب‌پور، سلطانعلی ،مولاپناه ،بارانی، شکیبا، کاظمی( مسئول روانشناسی) و غیره .


عکس سربازان زندان بیجار سال ۱۳۸۴

تاریخ عکس: ۱۳۸۴/۱۱/۱۵ قسمت شرقی آسایشگاه سربازان ( نمازخانه)

عکاس: سجاد جلیلوند : روستای آریکان ، تویسرکان، دوره ۹۷

ایستاده از راست به چپ: بهرام نعلبندی: زنجان، دوره ۱۰۱ - فرشاد لطفی: جعفرآباد بیجار،۱۰۵ - سید جعفر سید شکری: بیجار ۱۰۵ - مهدی صالحی،کرج۱۰۲ - میلاد رضایی، بیجار۱۰۴ - رشید صیدی، بیجار۱۰۴

نشسته از راست به چپ: یوسف حاجیان، سریش‌آباد قروه،۱۰۲ - یوسف صلواتی،سنندج ۹۴ - سعید کرم‌زاده،بیجار۱۰۵ - سامان زرین ، روستای پنجه ۱۰۳ - پاسیار دوم غلامحسین دارابی شهر ملایر همدان - مرتضی بیگلر ، بیجار ۱۰۴ - محمد الوندی ،بیجار ۹۵ 

زانو زده از راست به چپ: وحید آیینه ، روستای صندوق آباد قروه ، دوره ۹۷ - حبیب ، بیجار دوره ۱۰۰

  • حبیب سهرابی / Habib Sohrabi