🔏ڪٺابخانه‌ی خصوصےحبٻب سهرابـے

استفاده از مطالب وبلاگ فقط با ذکر صلوات حلال است

🔏ڪٺابخانه‌ی خصوصےحبٻب سهرابـے

استفاده از مطالب وبلاگ فقط با ذکر صلوات حلال است

🔏ڪٺابخانه‌ی خصوصےحبٻب سهرابـے

« بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ »
‹« اَللَّهُمَّ صَلِّ‌عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ‌مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ »›

🚨 هرگونه استفاده از مطالب این وبلاگ به شرط ذکر صلوات حلال است.

* برای دیدن تصاویر با کیفیت بهتر ، بر روی آن‌ها کلیک/لمس کنید و در ادامه دریافت نمایید.

* اندازه‌ی کتاب ( عدد بزرگ : طول کتاب ؛ عدد کوچک: عرض کتاب ):
رقعی ۱۴/۸ × ۲۱
وزیری ۱۶/۵ × ۲۳/۵
پالتویی کوچک ۱۰ × ۱۹
پالتویی بزرگ ۱۱/۵ × ۲۲
جیبی ۱۱ × ۱۵
نیم جیبی ۸ × ۱۱/۵
جیبی رقعی ۱۴ × ۱۰/۵
رحلی ۲۱ × ۲۸
رحلی سلطانی ۲۴ × ۳۳
خشتی بزرگ ۲۲ × ۲۲
خشتی کوچک ۱۹ × ۱۹

*** اصل ۲۳ قانون اساسی:
تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ‌کس را نمی‌توان به صرف داشتن عقیده‌ای مورد تعرض و موُاخذه قرار دارد.
_______«»_______

--------------------------
اَللَّهُمَّ صَلِّ‌عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ‌مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ

حرف‌های مهم
طبقه بندی موضوعی
نوشته‌های قبلی
آخرین نظرات
  • ۱۴ فروردين ۰۳، ۰۰:۳۰ - hassan
    good
پیوندهای مفید و لازم

ماجرای من و آبله مرغان

سه شنبه, ۱۲ مهر ۱۳۸۴، ۰۴:۲۰ ق.ظ

به نام خدا


سه شنبه ۱۳۸۴/۰۷/۱۲ ساعت َ۴:۲۰ بعد از ظهر .

 اولین نفری که در آسایشگاه، آبله مرغان گرفت تقی مرادی بود. بعد در یک روز هم رسول محمودی و هم میثم کبودوندی و روز بعدش من.

در بانه و در ساختمانی نیمه فعال به دکتر رفتم. دکتر برایم پنج روز استراحت نوشت. بردم به اکبری دادم . اکبری مرخصی استعلاجی داد البته با یک روز تأخیر؛ من هم لباس شخصی هم را پوشیدم و دِ بزن بریم بیجار...

 بیجار هم رفتم پیش دکتر توکلی پور ؛ او هم چندتا پماد داد و گفت روزی که مرخصی‌ات تمام شد بیا من هم چهار روز برایت بنویسم.


عکس دکتر توکلی پور، پزشک عمومی به همراه منشی‌اش وحی خان‌بابایی در ۱۳۸۴

(عکس بالا: سمت چپ : دکتر محمدرضا توکلی پور به همراه منشی‌اش وجی خان بابایی)

 در این پنج روز رفتم زندان بیجار و به بچه‌های آنجا سری زدم.

 روز پنجشنبه هم به سنندج رفتم و چهار روز دکتر توکلی پور را از سرهنگ نامداری، فرمانده یگان حفاظت زندانهای استان کردستان ، مرخصی گرفتم؛ کلاً از ۱۳۸۴/۰۷/۰۳ تا ۱۳۸۴/۰۷/۱۰ در مرخصی بودم .الحمدلله .

این اولین آبله مرغان عمرم بود و آنطوری که از مادر شنیدم، آبله مرغان نگرفته بودم. 


مهدی و احسان

( عکس بالا: مهدی آقا مرادی و احسان خانزاده ؛ زندان بیجار گروس. ) کیف می‌کنی چطوری به خطشون کردم برای عکاسی.


©www.habibsohrabi.blog.ir

هرگونہ استفادہ از مطاب این وبلاگ ، فقط با ذکر صلوات حلال است (۰)

شما اولین نفر باشید و حرفی بزنید* *لب بگشای که قند فراوانم آرزوست
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی