کتاب عالم عجیب ارواح ، تألیف سید حسن ابطحی
نام کتاب: عالم عجیب ارواح
نویسنده: سید حسن ابطحی
نوبت و تاریخ چاپ: اول ، ۱۳۷۱
ناشر : نشر حاذق - قم
تعداد صفحات: ۲۴۰ صفحه وزیری.
عکس : ندارد
شابک: ندارد
** تاریخ ورود به کتابخانهی شخصی: یکشنبه ۹۷/۱۰/۲۳ با تشکر از آقای صحرایی
* تاریخ مطالعه : مطالعهی اول از یکشنبه ۹۷/۱۲/۱۲ (۲۱:۵۴) تا شنبه ۹۸/۰۲/۲۸ (۲۰:۱۱)
* معرفی و بررسی:
بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
این کتاب در مورد روح و شناختن روح میباشد و نویسنده برای اینکار به مطالبی از کتابهای روحشناسان غربی و کتب مذهبی و نامههایی که برای خودش از طرف افراد مختلف ارسال شده و ... استناد نموده است. بیشتر مطالب کتاب شامل خاطرات افراد مختلف از ارتباط با ارواح است.
کتاب به سه بخش تقسیم شده است که شامل : روح در عالَم قبل از این عالَم - روح در این عالم - روح در عالم بعد از این عالم میباشد.
فصل اول کتاب در خصوص وجود روح قبل از این عالَم و این دنیاست. نویسنده با استناد به برخی احادیث و برخی کتابها و خاطرات و نامهها، درصدد اثبات تناسخ روح و یا به عبارت دیگر انتقال روح از یک جسم به جسم دیگر است.
نویسنده میگوید اینکه ما ، یک مکانی را و یا جایی را میشناسیم که قبلا در آنجا نبودهایم اما احساس میکنیم برایمان آشنا است به این خاطر است که روح ما در سالهای بسیار دور و در جسم انسانی دیگر که حالا مُرده در آن مکان حضور داشته و زندگی میکرده است و حالا ، آن روح با تولد ما به جسم ما منتقل شده است!.
نمیدانم این مطلب چه مقدار درست و واقعی است اما من هم گاهی برایم پیش آمده که احساس کردهام مکانی یا صحنهای را که برای بار اول است دیدهام و از قبل آنجا نبودهام ، قبلا دیدهام و برایم آشنا است.
البته بعضیها میگویند که این حالتِ آشنا بودن یک مکان یا یک لحظه، از عجایب مغز انسان است و ربطی به تناسخ روح یا همان انتقال روح از بدن انسان مرده به بدن انسان متولد شده ندارد. در هر حال الله اعلم.
« پر جنجالترین بحثهائی که مربوط به روح است مسئلهی زندگی روح در عالَم قبل از این عالَم است. زیرا جمعی از فلاسفه و دانشمندان ″علمالروح″ که متوجهی زندگی روح در عالم قبل از این عالم شدهاند معتقد به ″ تناسخ ″ گردیده و میگویند روح انسان در عوالم قبل با جسدهای مختلف به دنیا آمده و از دنیا رفته و مکرر این برنامه را ادامه داده تا به کمال رسیده و سپس آزاد گردیده است. ... » (ص ۱۷ ).
موضوع تناسخ روح ، چند اِشکال یا ″ جای بحث ″ دارد: در مورد انتقال روح از یک جسم به جسم دیگر ، بحث این است : وقتی یک نفر که روح در بدن اوست و با آن جسم و روح، کار خوب میکند و انسان درست کرداری است ... و سپس بعد از مرگش، روحش به فرد دیگری منتقل میشود که گناه میکند و یا ظلم میکند ،و سپس میمیرد و همینطور تا چند انسانِ خوب و بد ، این روح منتقل میشود. دقت کنید ! ؛ چه کسی پاسخگوی افرادی است که توسط یکی از اجساد صاحب این روح، به آنها ظلم شده است؟ اگر در قیامت یکی از این افراد تحت ظلم ، از یکی از صاحبان این روح ، راضی نشود و بخواهد که خداوند او را مجازات کند، آنوقت این روح چرا باید مجازات شود فقط به این خاطر که به جسم یک انسان گناهکار و ظالم منتقل شده است؟ شاید یکی بگوید که : فقط ″جسم ″ باید مجازات شود؛ خوب جسم بدون روح که بیمعنی است، مثل این است که شما بروید و از قبرستان ، یک جسد بیجان را بیرون بکشید و به جرم ظلم کردن، آن جسد را مجازات کنید! ، آن جسد، دردی احساس نمیکند! . پس برای مجازات چه باید کرد؟ . اینطوری بحث ″ پاداش و عذاب ″ به مشکل میخورد و پاداش یا عذاب بیمعنی میشود!.
البته حرف و بحث و بهانه و دلیل زیاد است؛ مثلا به چند نمونه دقت کنید: یکی ممکن است بگوید که خوب ، این روحِ ظالم در پی انتقال به اجساد مختلف و درست کردار ، پاک شده و به کمال میرسد و روحی هم که به او ظلم شده در مراحل مختلف به کمال رسیده و در نهایت به مرحلهی بخشش و گذشت میرسد؛ و یا اینکه یکی بود که در یک دورهی زمانی، روح در یک جسم ظالم قرار میگیرد و در یک دوره در یک جسم مظلوم و اینطوری پاک شده و در نهایت به کمال میرسد و ... ؛ سؤال این است که چرا آن ″ اجساد ″ که زجر دیده و مورد ظلم بوده و تحت اذیت و آزار قرار گرفتهاند به وجود آمدهاند؟ فقط برای اینکه یک روح ، به کمال برسد؟! مگر جسم ، آسیب ندیده و زجر نکشیده؟ چه کسی جواب این جسم ( که جدا از روح است ) را میدهد؟ این همه زجر و شکنجه فقط برای اینکه یک روح به کمال برسد؟ نمیشد که این روح ، اصلا خلق نمیشد تا این همه شکنجه به وجود نمیآمد ؟
بحث بعدی، بحث سوءاستفاده از این موضوع تناسخ است. دقت کنید : من میدانم که روحی که متعلق به من است یا در جسم من است ، در نهایت با انتقال به اجساد مختلف به پاکی و کمال میرسد، خوب؟ ، پس چرا من به لذتها و خواستههایم نرسم و با بیقیدی و شهوترانی و غیره از زندگیای که به من داده شده لذت نبرم ؟ ، مگر قرار نیست که این روح در نهایت پاک شود؟ بگذار در جسم یک انسان دیگر به پاکی برسد!. بگذریم.
به طور کلی و بدون توضیح، اِشکالات تناسخ ارواح عبارتند از : سوءاستفادهی یک جسم - نبودن و یا بیمعنی بودن پاداش و عذاب - ظلم بر جسم یا روح - پاسخگو نبودن روح یا جسم و یا نامشخص بودن پاسخگو در گناهان و... .
این مطلب از کتاب ، زیبا و جالب و درست است : « ... هر مریضی ، هشتاد درصد دارویش در وجود خودش که همان تلقین سلامتی باشد وجود دارد . و در مقابل هر کسی میتواند بوسیلهی تلقین ، خود را مریض کند، لذا گفتهاند : دوائک فیک و دائک منک ، یعنی دوای امراض تو در وجود تو است و همچنین درد و مرض تو از خود تو بوجود میآید ... تلقین چه امراض صعب العلاجی را بوجود میآورد و همچنین تلقین چه امراض سختی را از بین میبرد و بالاخره در اینجا توصیهی من به مریضها اینست: این دارو خرجی ندارد تا میتوانید بخود تلقین سلامتی بکنید ، حتی اگر به زبان مکرر بگویید ″من سالمم″ برای شما مفید خواهد بود...» ص۱۳۹ و ۱۴۰.
داستانهای هر فصل با ذکر منبع میباشد اگرچه در بیشتر صفحات ، پاورقی چاپ نشده و احتمالا به دلیل مشکلات چاپی بوده است.
مطالعهی این کتاب زیاد طول کشید ، چرا؟ به طور دقیق و واضح نمیدانم...
الْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
حبیب سهرابی
بیجار گروس
۱۳۹۸/۰۲/۲۸